فرهنگی
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شدبه گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ... |
حکایت چهارشنبه سیاه معتمدی و هنری که صنف ندارد
خبرگزاری فارس-گروه موسیقی: چهارشنبه هفته گذشته بود که محمد معتمدی متنی را در صفحه شخصیاش منتشر کرد و از آلبومی گفت که بدون اجازه او توسط نشر موسیقی ماهور منتشر شد. معتمدی این اتفاق را این گونه روایت میکند: «سالها پیش آهنگساز جوانی آلبومی به من پیشنهاد میدهد و من با صداقت برای شنیدن این اثر اشتیاق نشان میدهم و در همان زمان اتودی بر روی آن میخوانم. پس از مدتی به دلایلی از حضور در اثر انصراف میدهم اما فایل صوتی نزد آهنگساز جوان باقی میماند. پس از گذشت حدود چهار سال مطلع میشوم اثری با صدای بنده برای اخذ مجوز به دفتر موسیقی ارشاد ارجاع شده؛ با کمی تحقیق مشخص میشود این اثر همان اثر آن آهنگساز جوان است که شرکت ماهور بر روی آن درخواست مجوز نموده است»
ما مجوز میدهیم؛ از محاکم قضایی پیگیری کنید!
این خواننده ادامه میدهد: «نامهای به دکتر پیروز ارجمند، مدیر کل وقت دفتر موسیقی مینویسم و از ایشان میخواهم با توجه به عدم رضایت بنده از اعطای مجوز به آلبوم مذکور ممانعت شود. جناب ارجمند پس از بررسی و کشف صحت ادعای اینجانب از این آلبوم سلب مجوز مینمایند. تا اینکه پیروز ارجمند از مدیریت دفتر موسیقی استعفا میدهد و درست در هفته اول کار سرپرست جدید، شرکت ماهور مجددا آلبوم را به دفتر موسیقی جهت مجوز ارجاع میدهد. دوباره همان نامهای که به دکتر ارجمند نوشته بودم را به سرپرست جدید دفتر موسیقی مینویسم. ولی این بار پاسخ این است: «ما مجوز میدهیم شما از طریق محاکم قضایی پیگیر حقوق خود باشید.»
منظور از «اتود» چه بود؟
در هر صورت آلبوم با عنوان «ابرو کمان» به آهنگسازی احسان ذبیحیفر، خوانندگی محمد معتمدی به همراه سنتور نوازی پشنگ کامکار منتشر میشود. اما در ادامه احسان ذبیحیفر به گفتههای معمتدی پاسخی مطول میدهد: «ایشان نوشتهاند: «سالها پیش آهنگساز جوانی آلبومی به من پیشنهاد میدهد و من با صداقت برای شنیدن این اثر اشتیاق نشان میدهم و در همان زمان اتودی بر روی آن میخوانم» درست میگویند من پیشنهاد دهنده بودم (معمولاً هم مؤلف یا صاحب اثر پیشنهاد میدهد) اما انتساب «اتود» برای اجرای ایشان در این کار برایم عجیب است! ترجیح میدهم سؤالاتی بپرسیم که پاسخش را خود ایشان بهتر میدانند: مگر میشود نوازنده و خوانندهای «حرفهای» (و نه جوان) برای ضبط «اتود» چند بار (نه یک بار) به استودیو بروند و چند جلسه جداگانه با آهنگساز برای کار بر روی اثر قرار بگذارند؟! کدام خواننده برای «اتود» میکروفون شخصیاش را از منزل به استودیو میآورد؟! کدام خواننده برای ضبط «اتود» از اینکه قرار همکاری با یک نوازنده استاد و باتجربه (برای جواب آوازها) فراهم شده مشتاق است و اصرار به تکرار ضبط با استاد در جلسهای دیگر برای ارائه بهتر همان «اتود» دارد؟! مگر میشود؟! اینها اتود بوده؟! اگر بوده چرا تا حالا مطرح نشده بوده؟! سؤالات بیشتری هم هست اما احتمالاً خواننده محترم این سطور، منظور را دریافته که موضوع «اتود» چیست و با آنچه در واقع انجام شده منطبق نیست!»
چهار سال زمان کمی برای ارسال یک پیامک نیست!
ذبیحیفر ادامه میدهد: «آقای محمد معتمدی میتوانستند پیش از اینها، زمانی که از اقدامات بنده مطلع بودند و قبل از انعقاد قرارداد با ناشر، نظر تازهشان را به من انعکاس دهند! باید یادآور شوم که «چهارسال» زمان کمی برای یک «تماس تلفنی» یا ارسال یک «پیامک» برای اعلام عدم رضایت نیست! اما امروز متأسفانه به نظر میرسد هدف ایشان از طرح موضوعات اینچنینی در فضای عمومی چیز دیگری غیر از مسئلهی حقوق مادی و معنوی باشد؛ چرا که مسلماً راههای بسیار نزدیکتر و سهلالوصولتری برای احقاق حقوق مادی و معنوی عوامل یک اثر موسیقی وجود دارد.»
عواقب داشتن میکروفن شخصی!
اما ماجرای انتشار «ابروکمان» به همین جا ختم نمیشود و محمد معتمدی در قبال گفتههای آهنگساز این آلبوم سکوت نمیکند: «شرکت ماهور با کمک آهنگساز محترم جوابیهای دادند که عذر بدتر از گناه بود و در عجبم از اصرار این شرکت به بیاعتباری خود. نتیجه اخلاقی نامه این است که اگر صدای خوانندهای با میکروفن شخصی خودش و در استودیو ضبط شده باشد و آن خواننده تلفنش را جواب ندهد، پس از گذشت چهار سال تمام حقوق آن اثر متعلق به شرکت ماهور خواهد بود. عجبا! داشتن میکروفن شخصی چه عواقب قانونی عجیبی داشت که ما از آن بی خبر بودیم. جناب ماهور، اگرچه شما با رندی، تمام مسوولیتها را به عهده آهنگساز گذاشته باشید ولی اخلاقا بازنده محض این پرونده شمایید که بر بیاعتباری خود اصرار دارید. شما میدانستید، تکرار میکنم، می دانستید که این اثر بدون رضایت من به شما سپرده شده؛ رضایت هنرمند برای انتشار اثر آنقدر بدیهی است که نیاز به جوابیه ندارد.»
شش ماه فرصت برای تغییر خواننده
معتمدی در ادامه نامهای که به مدیر وقت دفتر موسیقی نوشته بوده را منتشر میکند: «اگر پیامهای شفاهی دوستان را انکار میکنید، این نامه و تاریخ آن را مجددا ملاحظه بفرمایید. نامهای که شش ماه پیش سد راه مجوز این آلبوم شد و شما کتبا از آن مطلع شدید. شما شش ماه فرصت داشتید تا خواننده اثر را تغییر دهید. این پرونده برای بنده نه یک مساله شخصی بلکه یک مساله کاملا صنفی میباشد. جناب ماهور عزیز من میخواهم سالها با امنیت شغلی در کشورم برای این مردم فعالیت کنم. لطفاً عذر خواهی کنید و گرنه مجبورم با مردم روشن تر حرف بزنم. جناب ماهور، عملی که انجام دادید نام زیبایی ندارد. کاش حداقل واژه وقاحت را به آن واژه نازیبا اضافه نمیکردید.»
هنری که صنف ندارد
به هر حال این آلبوم منتشر شده و با توجه به شرایط موجود بعید نیست کار به مراجع قضایی هم بکشد. اما نکته دردناک این اتفاق که بارها طی یکی دو سال گذشته شاهد آن بودیم، خلا یک «صنف واقعی» برای حل مسائل این چنینی است. صنفی که نه اهل زدوبند باشد و نه اهل جانبداری از عدهای خاص؛ صنفی که خودش عامل اصلی بیقانونی نباشد و حداقل ذرهای وجاهت قانونی داشته باشند؛ صنفی که هنرمندانش ذرهای اعتماد به آن داشته باشند، صنفی که فقط محل جولان یک باند نباشد؛ صنفی که نگذارد درگیریها و کشمکشهای این چنینی به ورطه رسانهها کشیده شود و فضایی تیره از موسیقی ارایه شود، صنفی که مستقل باشد و مسولانش تمام وقتشان را در راهروهای دفتر موسیقی ارشاد نگذرانند، صنفی که واقعی باشد.
حکایت همچنان باقی خواهد ماند
طی دو سال گذشته بارها شاهد برخوردهای این چنینی از سوی هنرمندان دیدهایم. هنرمند وقتی امیدی به پاسخگویی از سوی مسولین ارشاد ندارد و در عین حال میداند که خانه موسیقی هم شعبه دیگری از ارشاد است، راهی جز کشاندن موضوع به ورطه رسانه و مطوبوعات ندارد. مدام نامه نگاری میشود و جوابیههاست که رد و بدل میشود و رسانهها و اهالی موسیقی شاهد درگیری داخلی هستند که بعضا لحنها و بیانکردنهای عصبی مسائل، نزاعها و یقهگیریهای خیابانی را در ذهن تداعی میکند. به یاد بیاورد حکایت درگیریهای رسانهای هوشنگ کامکار با آن آقازاده موسیقی را یا درگیری پیروز ارجمند و سهراب پورناظری و یا... امروز بسیاری از رسانههای حوزه موسیقی تبدیل به محل دعاوی ما بین موزیسینها شدند آنها حقشان را میخواهند از طریق رسانهها بگیرند و مدام نامه سرگشاده است که نوشته و منتشر میشود و با توجه به شرایط کنونی حکایت همچنان باقی خواهد ماند!
انتهای پیام/
ویدیو مرتبط :
حکایت هرکه نقش خویشتن بیند در آب(برنامه چهارشنبه 6/27)