داستان های واقعی/ چند لحظه تا سکوت؛خاطرات خلبان رضا اینانلو


داستان های واقعی/ چند لحظه تا سکوت؛خاطرات خلبان رضا اینانلو

ایسنا/ رضا اینانلو متولد دهم فروردین‌ماه 1332 در محله خوش تهران، در خانواده‌ای شلوغ و مذهبی پرورش یافت.
سی‌ویکم شهریورماه 1359 حمله هوایی عراق ناقوس جنگ را به صدا درآورد. خلبانان جوانی که تا دیروز برای یک سورتی پرواز سرودست می‌شکستند، به مصاف دشمن فراخوانده شده و پروازهای جنگی واقعی را تجربه کردند. اما رضا هنوز تمرین و آموزش کافی ندیده بود و نمی‌توانست جزو خلبانان جنگ قرار گیرد.
اولین مأموریتش به عنوان افسر ناظر مقدم، دو هفته حضور روی ناو سیمرغ نیروی دریایی، برای کنترل و هدایت هواپیماها و ایجاد هماهنگی با نیروهای پدافند مستقر در بندر امام بود. با این حال این نوع مأموریت او را راضی نمی‌کرد. وقتی می‌دید دوستانش در عملیات‌های متعدد شهید، اسیر یا مفقود‌الاثر می‌شوند و او نمی‌تواند هیچ کاری بکند، احساس پوچی می‌کرد. به همین دلیل به سرگرد علی‌رضا یاسینی، فرمانده گردانش مراجعه کرد و از او خواست تا ترتیبی داده شود او نیز بتواند سایر خلبانان را همراهی کند. یاسینی هماهنگی لازم را انجام داد و تاریخ فارغ‌التحصیلی دوره آن‌ها را اول مهرماه 1359 اعلام کرد. با این شرایط، اینانلو و دیگر هم دوره‌هایش پروازهای گشت رزمی،‌پوشش هوایی و پشتیبانی نزدیک هوایی را در کابین عقب آغاز می‌کنند و با کسب تجربه و ارتقای سطح لیدری، در جنگ تحمیلی اثرگذارتر می‌شوند.
اینانلو در مجموع 156 سورتی پرواز پوشش هوایی، 24 سورتی پشتیبانی نزدیک هوایی و دو پرواز برون‌مرزی را در کابین عقب انجام داده و در مناطق و عملیات‌های جنگی زیر، حضور فعال داشته است:
منطقه فکه، بستان، خانقین، چنانه، خرمشهر،اهواز، دزفول، دارخوین، آبادان، پشتیبانی دریایی از نفتکش‌ها و سکوهای نفتی، عملیات‌های بیت‌المقدس، والفجر 1 و 2، رمضان و حمله به سکوهای نفتی البکر و الامیه؛ همچنین بمباران دو پایگاه هوایی عراق.
اول تیرماه 1363 دوره معلمی فانتوم را در تهران با موفقیت به پایان می‌رساند و به بوشهر برمی‌گردد تا تاکتیک‌های نبرد هوایی، بمباران و سوخت‌گیری را تمرین کند. شهریورماه 1365 با فوت ناگهانی مادر، به خواست خودش برای نزدیک شدن به تهران، به پایگاه شهید نوژه همدان منتقل می‌شود.
او در موقعیت کابین جلو هواپیما تا زمان آتش‌بس، 160 سورتی گشت رزمی، اسکرامبل، پوشش هوایی جنگی و 15 سورتی بمباران داخل عراق را در پرونده‌اش به ثبت می‌رساند. هواپیمای او در تاریخ 24 آذرماه 1366 مورد اصابت جدی موشک‌های متعدد قرار می‌گیرد.
اینانلو در دی‌ماه همین سال دوره ایمنی پرواز را گذراند. بعد با درجه سرهنگ دومی در دایره ایمنی پایگاه همدان به کار مشغول شد. در نیمه اول سال 1370 پروازهای معلمی را انجام داد و به معلم خلبانی اف-4 نائل آمد. سپس به پایگاه چابهار منتقل شد و به عنوان رئیس دایره ایمنی این یگان به خدمت پرداخت. 6 ماه بعد، هنگامی که تازه به معاون عملیات پایگاه منصوب شده بود، در امتحانات دانشکده فرماندهی و ستاد قبول و پس از طی کردن دوره یک ساله فارغ‌التحصیل شد. در مهرماه 1372 به پایگاه نهم شکاری بندرعباس منتقل و در دایره طرح عملیات و سپس معاون پشتیبانی این یگان مشغول شد. او با این مسئولیت، پروازهای تاکتیکی روز و شب را هم انجام می‌داد. در سال 1375 به ستاد نیرو منتقل شد و در دایره ایمنی پرواز اداره بازرسی و ایمنی نهاجا(نیروی هوایی ارتش ) نیز کار کرد.
پس از 28 سال خدمت شکاری به گردان بویینگ-707 منتقل شد و با گذراندن دوره طاقت‌فرسای دروس زمینی و کسب مدرک مربوطه، خلبانی این هواپیما را در بر عهده گرفت. بالاخره اسفندماه 1381 با درجه سرهنگی به افتخار بازنشستگی نایل آمد و شش ماه بعد جذب شرکت هواپیمایی آسمان شد. سه سال در این شرکت مشغول بود و بعد از آن در شرکت هواپیمایی کاسپین پرواز می‌کند.

دو خاطره از خاطرات جنگی سرهنگ رضا اینانلو را از زبان خودش:
24 آذرماه 1366 سرهنگ محمد جوانمردی در کابین جلو و من در کابین عقب فانتوم برای بمباران نیروهای عراق در حوالی مهران عزیمت کردیم. دشمن، که هواپیمای ما را کشف کرده بود، با شلیک موشک به پیشوازمان آمد. سه تیر موشک به هواپیما اصابت کرد اما خوشبختانه هنوز قابل پرواز بود. ارتفاع را به 100پا کاهش دادیم تا از دید رادارها مصون بمانیم. روی هدف کمی اوج گرفته، بمب‌ها را بر روی نیروها رها کرده و با گردش به سمت مرزهای خودی برگشتیم. در حال برگشت یک لشکر نیروی زمینی را دیده و تصمیم گرفتیم آرایش آن را نیز از هم بپاشیم. با مسلسل به سمت آن‌ها نشانه رفته و شروع به شلیک کردیم. در این حال، دو موشک «سام-3 و 6 » یکی به دماغ هواپیما و یکی به موتور اصابت کرد و موشک سوم زیر بدنه را شکافت. کنترل فرامین و قسمت دم فانتوم صدمه جدی دید.روغن هیدرولیک رادار هواپیما مثل پوشش ضخیم مانع دید هر دو نفر ما شد. شرایط دلهره‌آوری بود. به عنوان آخرین راهکار و به منظور عدم تصادم با کوه‌های سر به فلک کشیده شروع به اوج‌گیری کردیم. در ارتفاع 15000 پا از رادار خودی خواستیم یک هواپیما برای کمک و چک کردن اوضاع ما بفرستد.
دوستانی که مشغول گشت زنی بودند به ما ملحق شدند و گفتند: «هواپیما مثل آبکش سوراخ سوراخ شده است.» جوانمردی خواست ما را تا نشستن روی باند همراهی کنند. از آنجا که خطوط انتقال هیدرولیک صدمه دیده بود، در نزدیکی پایگاه همدان فشار هیدرولیک از دست رفت و با همه تلاشی که انجام دادیم، هواپیما از کنترل خارج شد. به اجبار و در شرایط نامساعد آن را نزدیک شهر رزن ترک کرده و با چتر نجات فرود آمدیم. خیلی زود بالگرد نجات از راه رسید و ما را به پایگاه برد. گروه زیادی از کارکنان استقبال خوبی از ما کردند. سپس برای پانسمان پارگی زیر چانه و بررسی وضعیت به بیمارستان منتقل شدیم. بعد از دو ماه مراقبت دوباره در پروازها شرکت کردیم.

خاطره‌ مربوط به بمباران خوشه‌ای پایگاه شهید نوژه همدان:
در اولین روز مردادماه 1367 و زمانی که ایران چند روز قبل از آن قطع‌نامه 598 را پذیرفته بود،من با چند نفر از همکاران جلوی محوطه گردان پرواز ایستاده بودیم. صدای هواپیماهای غریبه به گوشمان رسید. هر یک به نقطه‌ای در آسمان نگاه کردیم تا آن‌ها را پیدا کنیم. یکی از خلبان‌ها یک فروند هواپیمای میراژ را نشان داد که در ارتفاع پایین به سمت آشیانه‌ها پرواز می‌کرد. همه به منظور حفاظت از جان،به سرعت در گوشه‌ای سنگر گرفتیم. هواپیما رفت و خبری نشد. فکر کردیم از پایگاه عکاسی کرده باشند. دقایقی بعد صدای انفجارهای پیاپی از سمت آشیانه‌ها و مناطق عملیاتی به گوش رسید. فهمیدیم بمب‌های خوشه‌ای زمان‌دار را در منطقه وسیعی از اطراف و زیر هواپیماهای پارک شده در آشیانه‌ها فرو ریخته است. شرایطی بحرانی به وجود آمده بود. هر آن امکان داشت تعدادی از هواپیماهای فانتوم پر از بنزین و مهمات به کوهی از آتش بدل شوند.عده‌ای از کارکنان از جان گذشته، با دست به پاک‌سازی بمب‌های کوچک پرداختند و عده‌ای با وسایل ابتدایی این کار را انجام دادند. یکی از خلبان‌ها نیز هواپیمایی را روشن کرد و با افزایش قدرت موتور باعث شد با فشار باد اگزوز بمب‌ها از زیر هواپیماها و تجهیزات دور شوند. گروهی دیگر از کارکنان با تفنگ ژ-3 به سوی بمب‌هایی که از تجهیزات فاصله داشتند، شلیک و آن‌ها را منفجر می‌کردند.
ساعتی بعد خبر رسید سایت رادار «سوباشی» همدان با هدف‌گیری لیزری به شدت بمباران شده و رادار از کار افتاده است. تازه فهمیدم هدف نیروی هوایی عراق از هدف گرفتن پایگاه خنثی سازی مقابله هوایی برای انهدام رادار بوده است که در حمایت از منافقان در عملیات مرصاد صورت گرفت. روح 19 شهید این واقع تلخ شاد باد.

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
روایت لحظه به لحظه خلبان ایرانی که پوز جنگنده های عرب