گردشگری


2 دقیقه پیش

بازگشایی اتاق لباس های محمدرضا پهلوی در کاخ نیاوران

به مناسبت روز جهانی موزه اتاق لباس های محمدرضا پهلوی در کاخ اختصاصی نیاوران بازگشایی می شود.به گزارش روابط عمومی مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران این اتاق پس از یک دوره تعمیرات ...
2 دقیقه پیش

سه اثر جهانی در خوزستان بدون زیرساخت گردشگری

خوزستان سه اثر ثبت جهانی دارد. چغازنبیل؛ شهر تاریخی شوش و سازه های آبی شوشتر اما برای هیچ کدام از این میراث جهانی زیرساخت های گردشگری مناسبی تدارک دیده نشده است.استان ...



سفرنامه/ خاطرات سفر به استامبول- قسمت اول


آخرین خبر/ ما در بخش گردشگری هر شب یک سفرنامه را دنبال می کنیم، بعضی از سفرنامه ها دنباله دار هستند، امشب هم یک قسمت از خاطرات سفر "شیما و علی" را با هم می خوانیم، از سفرهایی به نقاط مختلف دنیا. قرار است در این سفرنامه ها با جذابیت های کشورهای مختلف و شرایط و هزینه ها و وضعیت زندگی در آنجا آشنا شویم. با ما همراه باشید
عصر جمعه یک روز بهاری پس از اونکه یک روز بسیار پرکار رو از صبح برای بستن ساک و سایر موارد سفر دنبال کرده بودیم، در فرودگاه که برخلاف دفعات قبل پشه هم پر نمی زد - واقعا تصورش خیلی دردناکه که این فرودگاه بین المللی پایتخت ماست که عصر روز تعطیل تعداد پروازهاش کمتر از انگشت های یک دست بود!!! - خیلی زود کارت پروازمونو تحویل گرفتیم و علی رغم اصرار ما متصدی مربوطه گفت که چون پرواز بعدیمون که به مقصد بارسلونه بیش از 24 ساعت بعد از فرود به استانبول انجام میشد ناچاراً باید کل ساکها رو تو استانبول تحویل بگیریم. به هر حال چاره ای نبود و وارد سالن ترانزیت شدیم. هرچند بازم جالبه که گیت بازرسی خروجی ها به جهت عدم پرواز تا یکی دو ساعتی تعطیل بودن!

هنوز یکی دوساعتی تا پروازمون وقت داشتیم و البته کلی کار انجام نشده که مهمترینش عدم رزرو هتل در استانبول. با شناختیکه از سفرهای قبلی به ترکیه داشتیم، می دونستیم که بجای رزرو هتل از بوکینگ بهتره آدم حضوری به خیابونهایی از استانبول بره که صدها هتل دارن و با چونه زدن جای مناسبی با قیمت مناسبی بگیریم. اما راستش چون زمان ورودمون به شهر غروب بود و با تاریک شدن هوا نگرانی درمورد امنیت بیشتر می شد. در نتیجه ریسک نکردیم و بازم از بوکینگ یه هتل کوچیک که لوکیشنش از نظر رنکینگ مناسبتر از بقیه بود رو در نزدیکی میدون تکسیم انتخاب و رزرو کردیم.
متاسفانه اینترنت فرودگاه محدودیت زمانی داره و تنها 30 دقیقه شارژ میشه، این شد که خیلی جای مانور نداشتیم و ناچارا باید تا ساعت پرواز خودمونو یجور مشغول می کردیم. البته خوشبختانه پرواز سر ساعت انجام شد و جالبتر اونکه حتی حدود 20 دقیقه زودتر از زمان درج بلیط به مقصدمون یعنی استانبول رسیدیم!

راستش در طول مسیر هنوز باورمون نمی شد که بازم شانس بهمون روکرده و یه تور دور اروپای دیگه رو شروع کرده باشیم. سفری که این بار از استانبول شروع می شد و سپس با ورود به بارسلون و گذر از مادرید، ژنو، لوزان، بروکسل، بروژ و نهایتا بوداپست و آمستردام به ما فرصت می داد که بازم حس ماجراجویمونو تو دل اروپا ارضا کنیم!
ایستگاه اول استانبول بود. مقصدی که عملا هزینه پرواز هواپیماش برای ما رایگان شده بود چون ناچاراً برای پرواز به اسپانیا باید از یک کشور ثالث عبور می کردیم و چه کشوری بهتر از ترکیه که هم ایرونی ها زیادن و فرهنگ خود ترک ها به ما نزدیکه و هم اینکه خدا پدر و مادر باعث و بانی اش رو بیامرزه که برای ورود به ترکیه نیاز به ویزا وجود نداره! این شد که در حالیکه اروپایی های رنگ و وارنگ تو گیت های بغلی صف وایساده بودن تا ویزای ترکیه رو بگیرن، با افتخار به گیتهایی که ویزا نمی خواست رفتیم و به راحتی وارد اون کشور شدیم، حس خوبی داشت!

اولین کاری که کردیم یه نقشه شهر رو پیداکردیم و بعدش به دلیل اونکه مثل همه جای دنیا صرافی های فرودگاه، نرخ های ترکمنچایی دارن، فقط 20 دلار اونم ناچارا چنج کردیم. در نهایت شاتل فرودگاه تا میدون تکسیم رو که هاواتاش نام داره و دقیقا خارج محوطه سالن بود رو سوارشدیم و با پرداخت 10 لیر مستقیم به میدون تکسیم رسیدیم.
از اونجا که ساعت از 9 شب گذشته بود هوا کاملا تاریک شده بود اما میدون تکسیم همچنان با حضور جمعیت شلوغ بود. اول همه یه صرافی پیدا کردیم و با نرخ نسبتا مناسب یکم پول چنج کردیم. چون بوکینگ هشدار داده بود که برای پول هتل باید پول محلی بدیم. بعد نقشه رو زیر و رو کردیم و با پرسیدن آدرس از مردم محلی به سمت جهت مورد نظر حرکت کردیم. اما تاریکی هوا، شیب خیابون ها، ساکهای نسبتا سنگین ما یجورایی کلافمون کرده بود و این شد که از عجله زیاد مسیر رو یکم اشتباه رفتیم. و تو کوچه و پس کوچه های پر از پله اون محله گم و گور شدیم و البته چون هتل مورد نظرمون هم خیلی کوچیک بود کمتر کسی می تونست راهنماییمون کنه. این شد که کلافه و خسته یکدفعه خودمونو تو کوچه های تاریک سرگردون دیدیم. اما فرصت وایسادن نبود چون با تاریکی بیشتر، ترس از غافلگیری و حمله جیب برها اونم با داستانهایی که از استانبول شنیده بودیم، بیشتر می شد. خوشبختانه پس از یکی دو بار چپ و راست زدن بالاخره هتل رو پیدا کردیم و متصدی هتل که جوونی پرتغالی با موهای فرفری بلند با نام آدریانو بود بهمون خوشامد گفت.

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید

https://telegram.me/akharinkhabar

نظر شما


ویدیو مرتبط :
گزارشCNN از افتتاح پرواز استامبول-اصفهان-استامبول ترکیش