سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
روایت پیچیده دختر جوان از لحظه قتل شوهر صیغهای مادرش
به گزارش خبرنگار قضایی تسنیم؛ ساعت 21:10 یازدهم آذر ماه امسال مأموران اورژانس خبر خود کشی مرد میانسالی در خیابان 178 تهرانپارس را به کلانتری 126 تهرانپارس اعلام کردند.
با حضور مأموران در محل اعلام این خبر، دختر جوانی با مراجعه به آنها گفت: مرد فوت شده همسر صیغهای مادر من است، ساعتی پیش وی که اعتیاد به مواد مخدر داشت، با چاقو اقدام به خودزنی کرد و به خودش آسیب رساند، من نیز بعد از اینکه دیدم او زخمی شده است با اورژانس تماس گرفتم، اما پس از حضور مأموران اورژانس، آنها فوت وی را اعلام کردند.
بعد از بررسیهای اولیه جسد این مرد میانسال؛ مأموران متوجه اثر ضربه چاقو روی بدن این فرد شدند و با اطمینان از اینکه این مرد میانسال به قتل رسیده است، خبر وقوع قتل به بازپرس کشیک قتل اعلام شد.
با حضور محسن مدیر روستا؛ بازپرس ششم دادسرای جنایی تهران در محل وقوع این قتل، دختر جوان، مادر این دختر و پسر جوانی که در پاگرد بالایی ساختمان محل وقوع قتل مخفی شده بود، دستگیر شدند و برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
سه متهم این پرونده امروز در دادسرای جنایی تهران حضور یافتند، مهسا متهم اصلی این پرونده به شرح جزئیات روز حادثه پرداخت و به بازپرس گفت: من نذر کرده بودم شله زرد بپزم، به همین دلیل از مادرم در پخت شله زرد کمک خواستم و مادرم ساعت 4:30 بعدازظهر به خانهای که برای کار اجاره کرده بودم، آمد، پیش از حضور مادرم سهراب همسر صیغهای او نیز اینجا بود، مادرم که مشغول پخت شله زرد بود به من گفت خلال بادام بخرم، زمانی که رفتم پول از کیفم بردارم، سهراب که داخل اتاق بود به من حمله کرد و میگفت من شیطان هستم.
مهسا ادامه اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: رفتار سهراب آن روز کاملا عوض شده بود و مدام به من و مادرم فحاشی میکرد که مادرم او را داخل اتاق انداخت و در اتاق را قفل کرد اما او باز هم فحاشی میکرد، سهراب از پنجره اتاقی که بالکن راه داشت، به بالکن آمد؛ من و مادرم هم آنجا بودیم، با گریههای مادرم اعصابم بهم ریخت و چاقویی را برای ترساندن سهراب از آشپزخانه برداشتم.
دختر جوان درباره لحظه چاقو خوردن سهراب به بازپرس مدعی شد: سهراب دستانش را روی دستم گذاشت و دسته چاقو را گرفت، نوک چاقو به سمت بدنش بود و چاقو را به سمت خودش میکشاند و میگفت که به او چاقو بزنم، من سعی میکردم دستم را عقب بکشم اما در یک لحظه نفهمیدم چه شد که چاقو درون بدن سهراب فرو رفت؛ نمیدانم من چاقو را به او زدم یا خودش کشیده است یا لیز خوردنش روی سرامیکها باعث این اتفاق شد.
مهسا که در تمام لحظات بازگویی صحنه قتل سهراب با استرس سخن میگفت، درباره اتفاقات بعد از چاقو خوردن سهراب به بازپرس گفت: بعد از این ماجرا سهراب هنوز زنده بود، من با آژانس تماس گرفتم وقتی راننده آژانس بالا آمد از او خواستم که سهراب را به بیمارستان برسانیم، اما نتوانستیم و با اورژانس تماس گرفتیم، زمانی که مأموران اورژانس رسیدند گفتند سهراب جان باخته است.
مادر دختر جوان نیز درباره اتفاقات بعد قتل، اینگونه به بازپرس توضیح داد: من بعد از چاقو خوردن سهراب فکر میکردم که مشکلی برایش پیش نیامده است و به همین دلیل رفتم تا ادامه کارهای پخت شله زرد را انجام دهم که با حضور مأموران اورژانس به جدی بودن موضوع پی بردم و التماسهایم به آنها برای برگرداندن جان سهراب فایدهای نداشت و کار از کار گذشته بود.
پسر جوان نیز درباره علت حضورش در پاگرد ساختمان محل وقوع قتل به بازپرس گفت: 2 سال و نیم از آشنایی من با مهسا میگذرد و مقتول را نمیشناسم، مهسا از من خواسته بود برای خرید خلال بادام بیرون برویم، اما بعد از مدتی با من تماس گرفت و گفت حوصله بیرون رفتن ندارد، من نیز که نگران شده بودم، به آنجا رفتم، بعد از دیدن آمبولانس در پاگرد ساختمان پنهان شدم و از روی کنجکاوی آنجا ماندم.
پس از اظهارات این سه نفر، محسن مدیر روستا؛ بازپرس ششم دادسرای جنایی تهران دستور آزادی مادر مهسا و پسر جوان را صادر کرد و با توجه به اظهارات مهسا مبنی بر اینکه سهراب بیماری داشته و همچنین خون کمی که داخل خانه وقوع حادثه مشاهده شده بود، تحقیقات درباره این پرونده مبهم ادامه دارد.
انتهای پیام/
ویدیو مرتبط :
قتل فجیع دختر جوان...