طرح چند پرسش درباره ساده‌نویسی و ساده‌انگاری در شعر


در نشست «سرو چمان»، چند پرسش درباره ساده‌نویسی و ساده‌انگاری در شعر مطرح شد.

به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، نشست ادبی «سرو چمان» با سخنرانی عبدالحمید ضیائی استاد فلسفه و شعرخوانی شاعرانی همچون گروس عبدالملکیان، عبدالصابر کاکایی، منصور علیمرادی، مریم ترنج، مهدی مظفری ساوجی، نرگس کاظمی و اجرای سعید بیابانکی و علیرضا لبش در فرهنگسرای سرو برگزار شد.

در این نشست که دوشنبه دوم آذرماه در فرهنگسرای سرو برگزار شد، عبدالحمید ضیائی، شاعر و استاد فلسفه با بیان این که قصد دارد در این برنامه درباره موضوعی مرتبط باه شعر روزگارمان چند پرسش مطرح کند، اظهار کرد: ساده‌نویسی در شعر مدتی است که ذهن مرا درگیر کرده است و این که تعریف ساده‌نویسی چیست و چه نسبتی با ساده‌انگاری و یا ساده‌لوح بودن شاعر و یا ساده‌لوح پنداشتن مخاطب دارد.

وی ادامه داد: بحث اصلی که باید به آن توجه و پرداخته شود این است که ساده‌نویسی به عنوان یک مسئله در شعر فضیلت است یا پیچیده‌نویسی فضیلت به شمار می‌رود. نکته دیگر نیز این است که ساده‌نویسی و پیچیده‌نویسی در شعر، بخشی به شاعر و بخشی هم به خود مخاطب مربوط است. برخی شعرها در روزگاری ساده به نظر می‌آیند؛ اما در روزگاری دیگر، همین شعرها برای مخاطب پیچیده می‌شوند.

وی همچنین گفت: آیا سادگی شعر باباطاهر مانند سادگی شعر قیصر امین‌پور است؟ این‌ها پرسش‌هایی است که اگر به سراغ پاسخ آن‌ها برویم ارزش بسیاری دارد.

این استاد فلسفه با اشاره به این که برخی معتقدند در شعر اندیشه باید حضور داشته باشد، عنوان کرد که منظور از اندیشه چیست؟ آیا می‌توانیم اندیشه واحدی را تعریف کنیم و بر اساس آن مخاطب بگوید که به اندیشه در شعر دست پیدا کرده است یا خیر. سن انسان‌ها که متفاوت می‌شود، اندیشه نیز برایشان فرق می کند. جوانی که عاشق است اندیشه برایش مضامین عاشقانه است. در هرمنوتیک آثار ادبی بحثی وجود دارد که می‌گوییم علاوه بر ژنتیک آدم‌ها، سن آن‌ها نیز در فهمشان از متن خیلی مهم است.

ضیائی خاطرنشان کرد: منظور روشنفکران ما از اندیشه در شعر، به معنای شعرهای سیاسی و آتشین است. پیرمردها به دنبال حکمت و معرفت می‌گردند، زهدان به دنبال تبلیغ دینی می‌گردند و باید پرسید کدام یک از این ها به واقع اندیشه است.

او گفت: گاهی شاعر اندیشه هایش را به مخاطب منتقل می‌کند و گاهی هم شعر به شکلی است که شاعر را به اندیشیدن وادار می‌کند.

این شاعر همچنین گفت: اگر شعر را حادثه ای در زبان و یا رستاخیز کلمات بدانیم، آیا تعریفمان متفاوت خواهد بود؟ اگر قرار باشد عناصر ادبی و خلاقانه در شعر به وجود بیاید ساده‌نویسی می‌تواند این کار را انجام دهد یا خیر؟ برخی معتقدند ساده‌نویسی برای برخی بهانه‌ای شده تا ضعف خود در شعر را بپوشانند و معبری درست کنند و با تبلیغات نام خود را بزرگ کنند و وقتی هم که بزرگ شدند دیگر کسی نمی‌تواند آن‌ها را نقد کند.

وی ادامه داد: باید توجه کنیم که وقتی می‌گوییم ساده‌نویسی آیا دچار ساده‌انگاری نشده‌ایم که تصور می‌کنیم انتخاب زبان شعری برای شاعر امری ممکن است؟ این پرسش نیز در چنین مبحثی مهم است که یک شاعر چقدر زبان شعری اش را آگاهانه انتخاب می‌کند و تجارب کودکی شاعر، محیط زندگی او و طبقه اجتماعی شاعر چقدر در این امر موثر است.

در ادامه این برنامه منصور علیمرادی شاعر و نویسنده نیز با اشاره به این که گونه بومی و ادبی «لیکو ها»، یکی از اشکال مهم آوازی و گونه ای بی بدیل از ادب شفاهی دو منطقه رودبار و بلوچستان به حساب می آید، عنوان کرد: لیکو های رودباری پنج هجایی هستند و لیکوهای بلوچی ده هجایی ، یک بیت لبکوی رودباری برابر یک مصراع از لیکوی بلوچی است .اما هردو ریتم و وزن یکسانی دارند .

وی همچنین چند شعر بومی و محلی و لیکو را برای حاضران خواند.

مهدی مظفری ساوجی شاعر و پژوهشگر نیز شعری را که به گفته خودش تحت تاثیر شعر «خُرده‌های تاریکی» گروس عبدالملکیان سروده بود خواند.. در زیر بخش‌هایی از این شعر می‌آید.

... دیوانه نیست که باتری ساعت را درآورده

و سال‌هاست

که از کار انداخته

زمان را

دیوانه نیست

که دل باخته به گلدانی که پنجره را پژمرده کرده است

دیوانه نیست

که دوست گربه‌هاست

و پناه برده

به آخرین اتاق جهان

در انتهای زمین

نرگس کاظمی دیگر شاعر حاضر در این برنامه بود که به شعرخوانی پرداخت.

گروس عبدالملکیان شاعر نیز در این برنامه به شعرخوانی پرداخت که بخش‌هایی از آن به شرح زیر است.

بارانی که روزها

بالای شهر ایستاده بود

عاقبت بارید

تو بعدِ سال ها به خانه ام می آمدی...

تکلیفِ رنگ موهات

در چشم هام روشن نبود

تکلیفِ مهربانی ،اندوه، خشم

و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم

تکلیفِ شمع‌های روی میز

روشن نبود

من و تو بارها

زمان را

در کافه‌ها و خیابان‌ها فراموش کرده بودیم

و حالا زمان داشت

از ما انتقام می‌گرفت

مریم ترنج دیگر شاعر جوان نیز به شعرخوانی در این برنامه پرداخت.

همچنین در پایان برنامه کتاب «جزیره 63 متری» عبدالصابر کاکایی با حضور شاعر معرفی شد و کاکایی شعرهایی از این مجموعه را برای حاضران خواند.

.

عبدالغفور

نه شاعر بود و نه فقیه

نه از تجار و نه از دربار

عبد الغفور

مرد ژنده پوشی بود

که در یک ظهر سوزان

در سده هزار و صد و چهل هجری قمری

با نوک خنجر

بر دیوار مسجد شاه اصفهان یادگاری نوشت

عبدالغفور

هیچکس نبود

در پایان این مراسم کتاب‌ «جزیره 63 متری» با امضای شاعر به علاقه‌مندان اهدا شد.

از نکات جالب توجه این مراسم حضور سه شاعر از خانواده های ادبی عبدالملکیان، کاکایی و ترنج بود. عودنوازی نیز از دیگر بخش های این برنامه بود.

انتهای پیام


ویدیو مرتبط :
پرسش های ساده اما بی پاسخ ...