علمی
2 دقیقه پیش | رزرو بلیط هواپیما مشهدسفر به مشهد از آن دست سفرهاییست که قرنها از عمر محبوبیتاش میگذرد و زائران امام هشتم شیعیان، خود را به وسیلههای مختلف به این شهر میرساندند. خوشبختانه ... |
2 دقیقه پیش | دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSPپروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ... |
محسنی:اسلام بنای تمدن سازی ندارد/ رهدار:اسلام با تمدن محقق می شود
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: چندی پیش، مصاحبه ای با حجت الاسلام عباس محسنی، مسئول سابق نشر آثار شهید آوینی در موسسه روایت فتح در خبرگزاری مهر با تیتر «تمدن دعوت به استقرار می کند/ تعالی انسان با تمدن سازی رخ نمی دهد» منتشر شد که بازخوردهای نسبتا زیادی در میان مخاطبان در شبکه های اجتماعی داشت. متعاقب آن مصاحبه، از حجت الاسلام عباس محسنی و حجت الاسلام رهدار دعوت کردیم تا در نشستی به مناظره با موضوع «امکان یا امتناع تمدن اسلامی» بپردازند.
متن زیر مشروح قسمت اول این مناظره است که از نظر می گذرد؛
*برای شروع بحث لازم است از تمدن یک مفهوم شناسی داشته باشیم. آیا از آموزههای اسلامی، ضرورت تمدن سازی استفاده میشود؟ آیا در اسلام به طور مستقیم یا غیر مستقیم در این مورد دلالت هایی وجود دارد؟ اساسا آیا اسلام دأب تمدن سازی دارد و احکام اسلام صرفا در صورتی ضمانت اجرا پیدا میکند که در قالب یک بستر تمدنی اتفاق بیفتد؟ اگر استدلال و یا ارجاعاتی در این خصوص در آیات و روایات دارید، بفرمایید.
تمدن صورت تام و تمام وضع تحقق اسلام است
رهدار: من یک دغدغهای دارم و آن این است که آن صورت تام و تمام وضع تحقق اسلام را چه باید نامگذاری کنیم؟ ما با مجموعه معارف و مناسکی به نام اسلام روبرو هستیم. اگر تمام آنچه که اسلام خواسته است در یک ظرف امکان تحقق پیدا کند، من اسم آن ظرف را تمدن میگذارم. لذا من تمدن اسلامی را کلانترین و جامعترین صورت تام و تمام تحقق اسلام میدانم. تمدن طبعا در فرهنگهای مختلف یا در کتابهایی که در مورد تمدن بحث شده این طور تعریف نشده است. در فرهنگها یا کتابهای مختلف واژگانی را در مورد تمدن به کار بردهاند که آن واژگانی از این دست است که مثلا تمدن نسبتی با مفهومی به نام شهر دارد. تمدن را طوری تعریف نکردند که بتوانیم آن را در قالب یک روستا هم تصویر کنیم و به آن تحقق ببخشیم.
رهدار: تمدن را طوری تعریف کردند که تناسبی با مفهومی به نام نظم دارد. یعنی اسم تمدن را بر وضع در هم رفته و آنارشیک و... ننهادهاند. تمدن را طوری تعریف کردند که متضمن مفهومی به نام پیچیدگی است. یعنی به نظامهای بسیط و تک مضراب و تک خطی عنوان تمدن ندادهاند. تمدن را طوری تعریف کردهاند که چیزی به عنوان گستره فراخ از دل آن بیرون میآید
تمدن را طوری تعریف کردند که تناسبی با مفهومی به نام نظم دارد. یعنی اسم تمدن را بر وضع در هم رفته و آنارشیک و... ننهادهاند. تمدن را طوری تعریف کردند که متضمن مفهومی به نام پیچیدگی است. یعنی به نظامهای بسیط و تک مضراب و تک خطی عنوان تمدن ندادهاند. تمدن را طوری تعریف کردهاند که چیزی به عنوان گستره فراخ از دل آن بیرون میآید. یعنی حتی به شهر کوچک که احتمالا حتی ممکن است پیچیدگیها و نظم خاص خود را داشته باشد باز هم تمدن اطلاق نمیشود. یک گستره جغرافیایی باید داشته باشد. از مجموع چیزهایی که در مورد تمدن گفتهاند مفاهیمی از این دست رصد میشود. حال بعضی از مفاهیم بر روی نگاههای کیفیتری قرار گرفتهاند.
مثلا در بحث عدالت، گفتهاند تمدن وضعی است که در مناسبات انسانی بر پایه یک فرمول عادلانهای تبیین میشود. من این کلمه عدالت را که بکار بردم اما ممکن است در ادبیات غربی بکار نرفته باشد و بجای آن واژهای باشد که بیشترین سود برای بیشترین کس را مطرح کند که در فرهنگ لیبرالی بکار برده میشود و یا مثلا گفته میشود که همه شهروندان به نحو حداکثری میتوانند حقوق شهروندی خود را در این وضعیت اصطیاد(صید کردن، شکار کردن) بکنند. میخواهم بگویم تعاریف متفاوت است.
تمدن آخرین تلاش صورت بخشی به اجتماع انسانی است
از مقدمه ای که بیان کردم، یک مفهوم اسلامی استخراج میکنم. از کتابهایی که به تمدن لااقل به دیده یک مفهوم مثبت نگاه کردند، چنین برداشت می شود که تمدن آخرین تلاش صورت بخشی به اجتماع انسانی است. یعنی یک صورت مترقیانهای از مناسبات انسانی است.
ما از تمدن تعاریفی داریم که بیشتر به وجه سخت افزاری نگاه کردهاند به همین علت در این تعاریف مثلا مفهوم شهر و شهرنشینی پر رنگ میشود. تعاریفی نیز هستند که به وجه نرم و فرهنگی این وضعیت نگاه کردهاند. مثلا مفهومی به نام اخلاق را تعریف کردهاند. گفته اند که در یک اجتماع، انسانی ترین شکل مناسبات انسانی وضع تمدنی است. یعنی مناسبات اجتماع به انسانی ترین و اخلاقی ترین شکل آن سامان پیدا می کند. چنین تعاریفی الان به ذهن من متبادر می شود.
عدم وجود مفهوم تمدن در آیات و روایات اشکالی ندارد
رهدار: واژگانی هستند که در نصوص ما نیستند اما امروز برای ما هویت بخشی می کنند. بعضی واژگان خاص ما هستند و بعضی مثل واژه تمدن مشترک اند، بعضی از واژگان هم واژگانی هستند که خاستگاه کاملا غربی دارد و ما در آن تصرف دینی کرده ایم
البته این واژه در قرآن و روایات ما به کار نرفته است، اشکال و عیبی هم ندارد. خیلی از واژگانی که امروز وضعیت خود را با آنها تبیین می کنیم در قرآن و روایات نیست. البته بحثی مطرح است که منطق بسط واژگان دینی ما باید نسبتی با مفاهیم محوری ذکر شده در نصوص ما داشته باشد. ولی زیاد هستند واژگانی که الان به کار می بریم و وضعیت خود را با آنها تبیین می کنیم و با این واژگان بین گفتمان خود و گفتمان رقیب تمییز می گذاریم اما در نصوص ما وجود ندارند. مثلا مردم سالاری دینی واژه ای است که در نصوص دینی ما قرینه ای ندارد و برای ما نیست اما الان یک ترکیب مطبوعی با کلمه دین پیدا می کند که ما بخوبی می فهمیم که این همان دموکراسی غربی نیست. خوش ذوقانه در ترجمه انگلیسی نیز مردم سالاری دینی به دموکراسی ترجمه نشده است.
حتی واژگانی مثل ولایت فقیه هم در روایات و یا قرآن نیامده است. ولی این واژه بومی تر از این است که تردید کنیم این واژه دینی نیست. یعنی به وضوح از منابع روایی و درک تاریخی متشرعه ما در نسبت فقیه و اجتماع اصطیاد می شود. لذا واژگانی هستند که در نصوص ما نیستند اما امروز ما را تبیین کرده و برای ما هویت بخشی می کنند. بعضی واژگان خاص ما هستند و بعضی مثل واژه تمدن مشترک اند، بعضی از واژگان هم واژگانی هستند که خاستگاه کاملا غربی دارد و ما در آن تصرف دینی کرده ایم مثل مردم سالاری دینی. واژه تمدن لااقل با توضیحی که ما به لحاظ مفهومی می دهیم در واژگان دینی ما نیست. اما می توانیم چنین معنایی را از مجموعه مفاهیم میراث نصوص خود از آن اصطیاد بکنیم.
*آقای محسنی شما هم تعریف خود را از تمدن و تفاوتی که تمدن با civilization دارد را بیان کنید. در گفتمان غالب ضریب به هر حال ضریب فراوانی به واژه تمدن داده می شود لذا لازم است دلالت هایی در نصوص دینی در مورد آن پیدا کنیم. برای مردم سالاری دینی و یا ولایت فقیه می توان اشاراتی یافت. برای تمدن با این گستره و با این اهمیت هم باید بتوانیم در ادبیات قرآنی تاییداتی پیدا کنیم.
پیچیدگی خود ذومراتب است
محسنی: من به جای اینکه در اجزای تمدن ورود بکنم که نسبتی با شهرسازی و پیچیدگی و نظم و گستره فراخ و عدالت و مفاهیم این چنینی داشته باشد، مایل هستم که مقداری مفهومی تر در مورد این قضیه صحبت کنیم تا نسبت هایی که با این مفهوم وجود دارد شامل تمام تمدن ها بشود. وقتی می گوییم پیچیدگی، این خود ذومراتب است. پیچیدگی که در تمدن غرب است با پیچیدگی که در تمدن یونان باستان است شاید اصلا قابل مقایسه نباشد.
تاریخ باطنی و تاریخ ظاهری بشر
اولا یک سیر تقدیر الهی را می توان برای بشر در نظر گرفت که از هبوط آدم تا وقتی که سرنوشت بشر در این عالم به پایان برسد را شامل می شود. یک نگاه این است که این تاریخ، یک تاریخ باطنی دارد و یک تاریخ ظاهری. تاریخ ظاهری عبارت است از تاریخ سلاطین و حکومت ها و سلسله های مختلفی که در اقصی نقاط زمین برقرار شده و از قِبَل این سلسه ها اتفاقا چیزی به نام تمدن بوجود آمده است. تاریخ حیات باطنی بشر به این اشاره دارد که اولا سیر تکوینی که برای بشر در نظر گرفته شده از هبوط تا پایان این عالم، این از نگاه ادیان تاریخ واحدی است که می شود عبارت تاریخ حیات باطنی را برای آن به کار برد.
من از تعبیر تاریخ حیات باطنی به تبع شهید آوینی استفاده می کنم که یک نگاه حقیقی به زندگی بشر و سیر تکوینی روی زمین برای بشر قائل است. در تاریخ باطنیِ حیات بشر، انبیا در دوره ای نقش اساسی دارند. ۱۲۴ هزار پیامبر فرستاده شده که پنج نفر از آنها پیامبران الوالعزم هستند. تاریخ انبیا که تمام می شود به اعتقاد درست دینی تاریخ امامت بعد از پیامبر خاتم آغاز می شود که یک دوره ۲۵۰ ساله دوره حضور ائمه است. اتفاقی که در این دو دوره تاریخی در دوره انبیا و ائمه می افتد این است که بر اساس ظرفیت هایی که بشر در
ویدیو مرتبط :
تمدن پیش از اسلام در عربستان