سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



همزمانی تاریخ شهادت اولین شهید معلم استان با روز معلم /آرزویی كه بعد از شهادت پدر هدف شد


به گزارش ساجده، به مناسبت روز معلم از بانوی معلمی دعوت كرده ایم كه زندگی در یك خانواده فرهنگی عشق به معلمی را در او پرورش داده بود و هم اكنون نزدیك به 18 سال است كه آرزویش به واقعیت پیوسته است.
عاطفه چاهی، متولد 56، دارای تحصیلات كارشناسی ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی ، متاهل و صاحب یك فرزند پسر و فرزند شهید معلم محمدعلی چاهی است.
پدرم در روز 12 اردیبهشت سال 61 در شهر خرمشهر به شهادت رسید، روزی هم اكنون به عنوان روز معلم ناگذاری شده است، این در حالی است كه پدرم اولین شهید فرهنگی استان است.
زمان شهادت پدر من تنها چهار سال داشتم، قشنگترین خاطره من از زمانی كه با هم بودیم این است كه پدرم گاهگاهی من را همراه خود به سر كلاس های درس می برد با اینكه سن زیادی نداشتم ولی دیدن شغل پدر عشق به معلمی را در من چندبرابر می كرد.
پدرم در سن 33 سالگی به صورت داوطلبانه برای دفاع از كشور عازم جبهه شد و در حالی كمتر از یك ماه از اعزامش می گذشت به شهادت رسید وی علاوه بر این قبل از انقلاب هم از انقلابیون تلاشگر بود، كه كارهایشان در زمان انقلاب هنوز هم در ذهن اطرافیان و دوستان به خاطر مانده است.
همه می دانند كه دختران بابایی هستند و این حس در روابط من و پدرم شدیدا احساس می شد به طوری كه مادر می گفت روزی كه پدر می خواست به جبهه برود دائما شما را در بغلش می گرفت و روی زمین نمی گذاشت و به سختی از شما جدا شد. با گذشت این همه سال از شهادت پدرم هنوز هم حضور پدرم را در كنارم احساس می كنم، زمان ازدواجم و زمان تولد پسرم با تمام وجود احساس كردم كه پدرم در كنارم قرار دارد و برای من دعا می كند و گاهگاهی كه دلم می گیرد با صحبت با او آرام می گیرم.
ما تقریبا یك خانواده فرهنگی بودیم و علاوه بر پدرم سایر بستگان اكثرا معلم بودند و علاقه به شغل معلمی از كودكی در من نهادینه شده بود، طوری كه بزرگترین آرزوی آن روزهایم تدریس به بچه ها بود و بعد از شهادت پدرم كه معلم بود به هدف در زندگیم تبدیل شد تا بتوانم در پیرو راه پدرم گوشه ای از مسئولیت هایی كه فرزندان سرزمین مان بریا ما انجام داده اند، را ادا كنیم.
در سال 75 وارد دانشگاه شاهد تهران شدم و در رشته دبیری الهیات تحصیل كردم و در سال 79 به طور رسمی كارم را آغاز كردم و تا به امروز 18 سال است كه معلم هستم.
شروع هر كار و قدم گذاشتن در آن كار بستگی به علاقه او دارد و من رسیدن به شغل معلمی در صدر آرزوهایم بود هم چنین حضور در بین دانش آموزان و خصوصیت های اخلاقی متفاوت آنها برایم زیبا بود و سختی كار را شیرین می كرد، حضور در جمع جوان دانش آموزان می توانست در طریقه ی رفتار من با فرزند خودم تاثیر گذار باشد و این ها همه انگیزه ای برای ورود من به این عرصه بود.
اولین روز تدریسم در سال 79 در هنرستان سیرجانیان از حواشی شهرستان بجنورد بود با تمام استرسی كه داشتم با امید به خدا قدم در كلاس گذاشتم و به یادماندنی ترین روز زندگیم تبدیل شد.
همیشه دوست داشتم معلمی مهربان باشم و هیچ سخت گیری در كارم به چشم نیاید، ایجاد روابط دوستانه با دانش آموزان در اولویت كاری ام قرار دارد به طوری كه در طول روز كه معلولا با سه كلاس درس دارم و هر كلاس حداقل 30 دانش آموز دارد و در طول روز با 90 دانش آموز ارتباط دارم و در این مدت تدریسم سعی ام بر این بوده است كه با تك تك دانش آموزانم ارتباط دوستانه داشته باشم و با روحیاتشان آشنا شوم به طوری كه زمان شادی و غم بتوانم دركشان كنم.
معلم باید بتواند دانش آموزان را درك كند و حامی عواطف آنها باشد، امروز خیلی از دانش آموزانم را می بینم كه در مدارج علمی بالا مشغول به فعالیت هستند به خود می بالم كه من هم در بخشی از تربیت آنها تاثیر گذار بوده ام.
در سوابق تدریسم معمولا مدارس حاشیه شهر را برای كار انتخاب می كردم، دل های صاف و ساده دانش آموزان حضور در آن جا را برای من دلنشین می كرد، درمناطق حاشیه شهر سطح سواد خانواده ها پایین است و مشكلات مالی زیادی كه دارند محبت ها را كمرنگ كرده است دانش آموز به توجه بیشتری در این مناطق احتیاج دارد.
من روابطم با دانش آموزان را در حد مدرسه حفظ می كنم و وارد حریم خانوادگی شان نمی شوم چرا كه خیلی از والدین این شرایط را نمی پذریند.
دانش آموزان زمان ما با حال حاضر خیلی تفاوت داشتند الان شرایط طوری رقم خورده است كه دیگر آن حس ترس و اضطرابی كه دانش آموزان از معلم داشتند به روابط دوستانه تبدیل شده است كه باعث درك بیشتر معلمان از دانش آموزان شده است.
برای آگاه سازی دانش آموزان باید دلیل بیاوریم و متقاعدشان كنیم و با زور و اجبار هیچ جوابی نمی گیریم اگر این ارتباط دوستانه و عاشقانه باشد احترام ها سرجایش می ماند و حرف ها تاثیر پذیر تر می شوند.
معلمی را علاوه بر شغل باید یك افتخار بدانیم كه نصیب معلم ها شده است من همیشه پدرم را به عنوان الگوی خودم در زندگی و در شغلم قرار داده ام.
معلم باید فداكار ، باگذشت، سازگار با رفتارهای خوب و بد دانش آموزان باشد و در یك كلمه معلمی قشنگترین احساسات است.
دوران ابتدایی را در شهر راز در مدرسه ابتدائی شهید چاهی هم نام پدرم بود درس خواندم و از معلم كلاس اولم آقای عین بیگی و معاون همان مدرسه آقای شاددل كمال تشكر را دارم و بی هیچ عنوان نمی توانم محبت های آنها را از خاطر ببرم.
این معلم پر تلاش علاوه بر كار تدریس تالیف كتاب هم انجام می دهد، كه كتاب فقهی با عنوان : ' بررسی نقاط اختلاف مطهرات و نجاسات در مذاهب خمسه ' از آثار او است.
در انتها خواست تا شعر زیر در آخر گفت وگو او ذكر شود:

ای معلم با تو سرمست از حیات و زندگی بعد حق تو پیش تو شاید بندگی

ای كه تو شایسته هر خدمتی چشم امید و مهر و رحمتی

با همه سختی به پایم ساختی سوختی تا روح من پرداختی

شمع دانش بر دلم افروختی تا فروزانم كنی خود سوختی

محرم پنهان و پیداهای من راهنمای خوب فرداهای من

ار تو روشن می شود آینده ام با تو آری دولت پاینده ام

1744

انتهای پیام /*


ویدیو مرتبط :
آرزوی شهادت از زبان شهید ، آرزویی که به حقیقت پیوست