حکایت/ بد صدای با اعتماد به نفس!


مستور/ یکی در مسجد شهری علاقمند به گفتن اذان بود، درحالی که همه شنوندگان از صدای او بدشان می آمد. روزی یکی از عاقلان که نمی خواست او را آزرده خاطر کند، صدایش کرد و گفت: ای جوانمرد این مسجد موذنان قدیمی زیادی دارد که به آنها نفری 5 دینار می دهم، به تو ده دینار می دهم تا به جای دیگری بروی.
مرد موافقت کرد و به جای دیگری رفت، پس از مدتی بازگشت و گفت: ای بزرگوار برایت متاسفم که مرا با این صدا، فقط با ده دینار از دست دادی چون جایی که رفته ام بیست دینار به من می دهند تا به جای دیگری روم اما من نمی روم.
مرد عاقل از شدت خنده از خود بی خود شد و گفت: حواست باشد که 20 دینار را نگیری تا اینکه 50 دینار به تو بدهند.

گلستان سعدی، حکایت 13 از باب چهارم در فواید خاموشی


ویدیو مرتبط :
فیسبوک برای اعتماد به نفس شما بد است!