مذهبی
2 دقیقه پیش | پیشگویی امام صادق (ع) از فتنه های آخرالزمان و راه های مقابله باآن!به گزارش «شیعه نیوز»، باور و پذیرش این واقعیت ها برای سخت است که قبول کنیم امروز ما در دنیایی زندگی می کنیم که آلودگی های روحی، دامان همه بشریت را فرا گرفته است، حفظ ایمان ... |
2 دقیقه پیش | تصویر کعبه در 140 سال پیشچقدر زیبا ، ساده و بی آلایش با این تصویر چقدر آدمی احساس آرامش میکنه چه برسه به اینکه اونجا حضور داشتی ، ولی امروزه روز . . . . . لعنت خدا بر آل سعود |
ملاک انتخاب همسر از منظر امام سجاد (ع)
شیعه نیوز: به مناسبت ولادت پیشوای چهارم امام سجاد(علیه السلام)، شش داستان از زندگی آن حضرت را منتشر می شود.
* انتخابی از روی الهام غیبی
هنگامى كه لشكر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پیروز شد، غنیمت هاى بسیارى از جمله، دختر یزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدینه طیبّه آوردند.
همین كه آن غنائم جنگى را داخل مسجد بردند، جمعیّت انبوهى گرد آمده بود؛ و در این میان زیبائى دختر یزدگرد توجّه همگان را به خود جلب كرده بود.
وقتی چشم این دختر به عمر بن خطّاب افتاد، صورت خود را از او پوشاند و گفت: اى كاش چنین روزى براى هرمز نمى بود، كه دخترش این چنین در نوجوانى اسیر شود.
سپس از طرف امام علىّ علیه السّلام به او پیشنهاد داده شد كه هر یك از مردان و جوانان حاضر را كه مایل است، براى ازدواج انتخاب كند و مهریه و صداق او از بیت المال تأمین و پرداخت گردد.
دختر كه خود را جهانشاه معرّفى كرده بود و امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام) او را شهربانو نامید، نگاهى به اطراف خود كرد و پس از آن كه افراد حاضر را مورد نظر قرار داد؛ از بین تمامى آنان، حضرت ابا عبداللّه الحسین(علیه السّلام) را برگزید؛ و سپس جلو آمد و دست خود را بر شانه آن حضرت نهاد.
در همین حال مولاى متّقیان على علیه السّلام جلو آمد و حسین علیه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود: از او محافظت كن و به او نیكى نما، كه به همین زودى بهترین خلق خدا بعد از تو، از این دختر به دنیا مى آید.
وقتی از وى سؤال كردند؛ به چه علّت، امام حسین علیه السّلام را به عنوان همسر خویش انتخاب نمودی؟
در پاسخ گفت: پیش از آن كه لشكر اسلام بر ما هجوم آورد، من رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دیدم كه به همراه فرزندش حسین علیه السّلام وارد منزل ما شد و مرا به ازدواج حسین علیه السّلام درآورد.
وقتى از خواب بیدار شدم، عشق و علاقه به او تمام وجودم را فرا گرفته بود و به غیر از او، به چیز دیگرى نمى اندیشیدم.
چون شب دوّم فرا رسید، در خواب دیدم كه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام به منزل ما آمد و دین اسلام را بر من عرضه نمود و من نیز اسلام را پذیرفتم و در عالم خواب توسّط حضرت زهرا سلام الله علیها مسلمان شدم.
سپس حضرت زهرا علیهاالسّلام به من فرمود: به همین زودى لشكر اسلام بر فارس غالب و پیروز خواهد شد و تو را به عنوان اسیر مى برند؛ و پس از آن به وصال فرزندم حسین خواهى رسید و كسى نمى تواند نسبت به تو تجاوز و قصد سوئى كند.
مادر امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام افزود: سخن و پیش گوئى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام به واقعیّت پیوست و من صحیح و سالم به وصال خود رسیدم و به همسرى و ازدواج امام حسین علیه السّلام درآمدم.
پس از گذشت مدّتى سیّد السّاجدین، امام زین العابدین سلام اللّه علیه در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود و جهانى را به نور وجود مقدّس خود روشنائى بخشید. (1)
* شرمندگى حسن بصرى از پاسخ امام سجاد (علیه السلام)
حسن بصرى - یكى از دراویش صوفى مسلك - در كنگره عظیم حجّ در محلّ مِنى براى جمعى از حاجیان مشغول موعظه و نصیحت بود.
امام علىّ بن الحسین علیهماالسّلام از آن محلّ عبور مى نمودند، چشمش به حسن بصرى افتاد كه براى مردم سخنرانى و موعظه مى كرد. حضرت ایستاد و به او فرمودند: اى حسن بصرى! لحظه اى آرام باش. از تو سؤالى دارم، چنانچه در این حالت و با این وضعیتى كه مابین خود و خدا دارى، مرگ به سراغ تو آید، آیا از آن راضى هستى؟ و آیا براى رفتن به سوى پروردگارت آماده اى؟.
حسن بصرى گفت: خیر، آماده نیستم.
حضرت فرمود: آیا نمى خواهى در افكار و روش خود تجدید نظر كنى و تحوّلى در خود ایجاد نمائى؟.
حسن بصرى لحظه اى سر به زیر انداخت و سپس گفت: آنچه در این مقوله بگویم، خالى از حقیقت است.
امام سجّاد علیه السّلام فرمود: آیا فكر مى كنى كه پیغمبر دیگرى مبعوث خواهد شد؟ و تو از نزدیكان او قرار خواهى گرفت؟. پاسخ داد: خیر، چنین فكرى ندارم.
حضرت فرمود: آیا در انتظار جهانى دیگر غیر از این دنیا هستى كه در آن كارهاى شایسته انجام دهى و نجات یابى؟
جواب داد: خیر، آرزوى آن را ندارم.
امام علیه السّلام فرمود: آیا تاكنون عاقلى را دیده اى كه از خود راضى باشد و به راه كمال و ترقّى قدم ننهد؛ و در فكر تحوّل و موعظه خود نباشد؛ ولى دیگران را پند و اندرز نماید؟!.
بعد از این سخنان، امام سجّاد علیه السّلام به راه خود ادامه داده و رفتند.
حسن بصرى پرسید: این چه كسى بود، كه در این جمع با سخنان حكمت آمیز خود با من چنین صحبت كرد؟.
در پاسخ به او گفتند: او علىّ بن الحسین علیهماالسّلام بود. پس از آن دیگر كسى ندید كه حسن بصرى براى مردم سخنرانى و موعظه كند. (2)
* خصلت هاى ممتاز امام سجاد از زبان امام باقر (علیه السلام)
امام باقرالعلوم علیه السّلام پیرامون پدر بزرگوار خود، امام زین العابدین علیه السّلام صفات و خصلت هائى را بیان می فرماید:
* پدرم در هر شبانه روز همچون امیرالمؤمنین علىّ علیه السّلام هزار ركعت نماز به جا مى آورد، پانصد درخت خرما داشت كه كنار هر درختى دو ركعت نماز مى خواند.
* چون آماده نماز مى گردید، رنگ چهره اش دگرگون مى گشت و به هنگام ایستادن به نماز، همچون عبدى ذلیل و فروتن كه در برابر پادشاهى عظیم و جلیل قرار گرفته است و تمام اعضاء بدنش از ترس و خوف الهى مى لرزید.
نمازش همانند كسى بود كه در حال وداع و آخرین ملاقات و دیدار با پروردگارش باشد.
هنگام نماز به هیچ كسى و هیچ سَمتى توجّه نداشت و تمام توجّهش به خداى متعال بود، به طورى كه گاهى عبایش از روى شانه هایش مى افتاد و اهمیّتى نمى داد، وقتى به حضرتش گفته مى شد، در پاسخ مى فرمود: آیا نمى دانید در مقابل چه قدرتى ایستاده و با چه كسى سخن مى گویم؟!.
مى گفتند: پس واى بر حال ما كه به جهت نمازهایمان بیچاره و هلاك خواهیم گشت؛ و حضرت مى فرمود: نافله بخوانید، همانا كه نمازهاى نافله جبران ضعف ها را مى نماید.
* حضرت در شب هاى تاریك كیسه هاى آرد و خرما و مبالغى دینار و درهم بر پشت خود حمل مى نمود و چه بسا چهره خود را مى پوشانید؛ و آن ها را بین فقراء و نیازمندان توزیع و تقسیم مى نمود.
و چون حضرتش وفات یافت، مردم متوجّه شدند كه او امام و پیشوایشان، حضرت سجّاد امام زین العابدین علیه السّلام بوده است.
* روزى شخصى نزد آن حضرت آمد و گفت: یا بن رسول اللّه! من تو را بسیار دوست دارم، حضرت فرمود: خداوندا! من به تو پناه مى برم از این كه دیگران مرا دوست بدارند در حالى كه مورد خشم و غضب تو قرار گرفته باشم.
* از یكى از كنیزان پدرم پیرامون زندگى آن بزرگوار سؤال شد؟ در جواب گفت: حضرت در منزل آنچه مربوط به خودش بود، شخصا انجام مى داد ضمن آن كه به دیگران هم كمك مى نمود.
* روزى پدرم از محلّى عبور مى كرد، دید عدّه اى درباره ایشان بدگوئى و غیبت مى كنند، ایستاد و فرمود: اگر آنچه درباره من مى گویید، صحّت دارد از خداوند مى خواهم كه مرا بیامرزد؛ و چنانچه دروغ مى گویید، خداوند شما را بیامرزد.
* هرگاه محصّل و دانشجوئى به محضر آن حضرت وارد مى شد، مى فرمود: مرحبا به كسى كه به سفارش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عمل مى كند، هركس جهت تحصیل علم از منزل خارج شود در هر قدمى كه بردارد زمین برایش تسبیح مى گوید.
* پدرم امام سجّاد علیه السّلام سرپرستى بیش از صد خانوار مستضعف و بى بضاعت را بر عهده گرفته بود و به آن ها كمك مى نمود.
* آن حضرت سعى مى نمود كه همیشه در كنار سفره اش یتیمان و تهیدستان و درماندگان بنشینند؛ و آن هائى كه معلول و فلج بودند، حضرت با دست مبارك خود براى ایشان لقمه مى گرفت و در دهانشان مى نهاد؛ و اگر عائله داشتند، نیز مقدارى غذا براى خانوادهایشان مى فرستاد. (3)
* دامن پر از جواهرات
مرحوم قطب الدّین راوندى در كتاب خود به نقل از امام باقر علیه السّلام آورده است: روزى عبدالملك بن مروان مشغول طواف كعبه الهى بود و امام سجّاد علیه السّلام نیز بدون آن كه كمترین توجّهى به عبدالملك نماید، مشغول طواف گردید و تمام توجّهش به خداى متعال بود.
عبدالملك با دیدن این صحنه از اطرافیان خود سؤال كرد: این شخص كیست كه هیچ اعتنا و توجّهى به ما ندارد؟
به او گفتند: او علىّ بن الحسین زین العابدین علیه السلام است.
عبدالملك در همان جائى كه بود، نشست و بدون آن كه حركتى كند دستور داد: او را نزد من آورید.
چون حضرت را نزد عبدالملك آوردند، گفت: یابن رسول اللّه! من كه قاتل پدرت - امام حسین علیه السّلام - نیستم؛ پس چرا نسبت به ما بى اعتنا و بى توجّه هستى؟.
حضرت فرمود: قاتل پدرم به جهت كارهاى ناشایستى كه داشت، دنیایش تباه گشت و با كشتن پدرم آخرتش نیز تباه گردید، اگر تو هم دوست دارى كه همچون او دنیا و آخرتت تباه گردد، هر چه مى خواهى انجام بده.
عبدالملك عرضه داشت: خیر، هرگز من چنان نمى كنم؛ ولیكن از تو مى خواهم تا در فرصت مناسبى نزد ما آئى، تا از دنیاى ما بهره مندشوى.
در این هنگام امام سجّاد علیه السّلام روى زمین نشست و آن گاه دا
ویدیو مرتبط :
ملاک های انتخاب شغل از منظر اسلام