سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
پای دردِ دل معلم بازنشسته/ بهانهای برای هدیه دادن به دانشآموز
به گزارش خبرگزاری فارس از رفسنجان، هر ساله روز معلم که میشود به یاد کلاس درس، تختهسیاه و چانهزنی برای نیم نمره تا رسیدن به 20 و به یاد همکلاسی میافتیم، اما کسی که بیشتر از هر چیز دیگر برای ما خاطراتش تداعی میشود، معلم دبستانمان است یا بهتر بگویم آموزگار.
او که تمام هم و غمش را میگذاشت تا کلمات را به ما یاد دهد و از درس «آن مرد با اسب آمد» و« مادر در باران آمد» خاطرهای فراموشنشدنی در یادمان بسازد.
روز معلم ما را به کودکی پرماجرایمان میبرد، همان روزهایی که زنگ تفریح در حیاط مدرسه آن قدر میدویدیم که زمین میخوردیم و همان معلم دستمان را میگرفت و گاهی خاک لباسمان را میتکاند و میپرسید، زخمی نشدی و چرا مواظب نبودی به ما آب میداد و گاهی به دفتر مدرسه میبردمان و از شیرینیهای داخل یخچال مدرسه چند دانهای میداد و دردمان را فراموش میکردیم.
آری معلم مادر دوم ما بود و این را آن زمان که مریض میشدیم و مدرسه نمیرفتیم بیشتر میفهمیدیم، چون دلمان برایش تنگ میشد؛ آخر او هم مانند مادر نگران بیماری ما میشد.
هرچه از محبت معلم بگوییم باز هم کم گفتهایم
و امروز اگر توان داشتیم، سراغ تکتک معلمان از پایه اول دبستان تا دبیران دبیرستان میرفتیم و این روز را به آنها تبریک میگفتیم و شاخه گلی تقدیمشان میکردیم، اما تنها برایشان آرزوی سلامت میکنیم و از درگاه خداوند روزگاری خوش برایشان خواستاریم.
اما معلمی در همین نزدیکی است از دیار نخل و گرمای سوزان، سالها گچ تخته سیاه خورده و روزگارش را با بچههای رفسنجان گذرانده است.
طیبه عبداللهیفر همان معلم گفتوگوی خبرنگار فارس است که با او بیشتر آشنا میشویم.
چهرهای آرام دارد و درخششی در چشمان این معلم پیدا بود و غمی در چهره داشت که از دردی حکایت میکرد، باب گفتوگو را باز کردم تا به جایی برسم که از غمش جویا شوم.
وی اظهار داشت: سال 58 خدمت در آموزش و پرورش را شروع کردم و دو سال ابتدای خدمت را در روستاهای شهر بم محل زادگاهم تدریس کردم.
عبداللهیفر ادامه داد: بعد از آن به رفسنجان آمدم و خاطرات و لحظههای خوبی در این شهرستان سپری کردم و در همین شهر ازدواج کردم.
این معلم بازنشسته با اشاره به اینکه اول مهر سال 87 به مقام بازنشستگی نائل شده است، تصریح کرد: پس از بازنشسته شدن خانهداری را ترجیح دادم و رسیدگی به زندگی و همسر و فرزندانم را اولویت قرار دادم.
زلزله بم و از دست دادن خانواده خواهر
وی افزود: از زمانی که نوهام به دنیا آمده شور و هیجان زیادی در منزل ما ایجاد شده و روزها با نوهام سرگرم هستم.
این معلم بمی و بسیار مهربان که 6 سال از خدمتش را در روستاها از جمله جعفرآباد و شریفآباد کشکوئیه رفسنجان گذرانده است، بهترین دوران خدمت خود را در مدرسه 15 خرداد رفسنجان میداند و خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارد.
عبداللهیفر عنوان کرد: 24 سال در مدرسه 15 خرداد بودم و دو سال پایان خدمت در مدرسه جعفرآباد تدریس کردم.
اما غمی که در چهره این معلم موج میزد و از آن سخن به میان آمد، خاطرهای تلخ را از لبان او جاری کرد، او از فاجعه زلزله بم و غم از دست دادن خواهر، سه فرزند و همسر خواهرش سخن به میان آورد.
در مورد چگونگی مطلع شدن از این حادثه تلخ که دل همه ایرانیها بلکه مردمان انسان دوست دنیا را به درد آورد، چنین بیان کرد: خواستم زنگ بزنم احوال خواهرم را جویا شوم که تلفنها قطع بود از پچپچ بچهها که میگفتند «مادر نفهمد»، متوجه شدم، اتفاقی افتاده و بلافاصله راهی بم شدیم.
وی ادامه داد: وضعیت به قدری فجیع بود که زبانم از گفتنش قاصر است.
از خاطره تلخ این معلم داغدیده و بردبار که بگذریم به خاطرهای شیرین و درسآموز میرسیم.
تلاش برای برگزیده شدن دانشآموز در کشور
خانم معلم مهربان در ادامه حرفهایش اظهار کرد: پایه چهارم ابتدایی یک دانشآموز داشتم که کفشهایش پاره بود، خیلی دلم میخواست به گونهای به او کمک کنم که خود و خانوادهاش ناراحت نشوند.
وی ادامه داد: از آن جایی که میدانستم دونده خوبی است، مسابقهای ترتیب دادیم و مطمئن بودم او برنده میشود، جایزه این مسابقه را هم کفش قرار دادیم، سرانجام او برنده شد و کفشها را به این دانشآموز دادم.
عبداللهیفر افزود: این دانشآموز خیلی خوشحال شد، البته من هم احساس خوبی داشتم و هر بار او را با کفشهایش میدیدم، خدا را شکر میکردم که دل دانشآموزم را شاد کردم.
وی همچنین از رتبهآوری دانشآموز دیگرش در کشور و تقدیر مسئولان از وی و دانشآموزش یاد کرد و گفت: مدیر مدرسهمان از همه خوشحالتر بود که نام مدرسه در کشور بلندآوازه شده و مایه سرافرازی مدرسه شده بودیم.
عبداللهیفر با بیان اینکه در دوران خدمتم هم به پسرها و هم به دخترها درس دادم، خاطرنشان کرد: همیشه دانشآموزان را به چشم فرزندان خودم نگاه کردم و هیچگاه بین آنها تفاوت نگذاشتم، هر جا دانشآموزی ضعیف بود، او را کمک کردیم تا خودش را به بچههای دیگر برساند تا دانشآموز ضعیفی نداشته باشم.
این معلم بازنشسته از مسئولان خواست بازنشستهها را دریابند و بیشتر به این قشر توجه کنند.
با آرزوی سلامتی برای تمام معلمان وظیفهشناس کشورمان که اینگونه با دانشآموزان خود روزگار گذراندند و الگویی خوب برای دیگر معلمها هستند.
.................................
گفتوگو از زهرا بمینژاد
.................................
انتهای پیام/80016/ط20
ویدیو مرتبط :
روز دانش آموز و هدیه به دانش آموزان