روانشناسی


2 دقیقه پیش

وسواس خود را درمان کنید!

چرا وسواس باید درمان شود؟ هر بار که با کسی دست می‌دهد فورا دست‌هایش را می‌شوید یا از دست دادن با دیگران امتناع می‌کند .حتی تقریبا هر بار، پس از خروج از خانه یا ماشین‌اش ...
2 دقیقه پیش

بر رنجش و کینه غلبه کنید!

رنجش ها بخش اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی هستند که خارج از خواسته ما بر ما تحمیل می شوند. اما این به معنای آن نیست که ما محکوم به حمل کردن آنها با خود در همه عمرمان هستیم. ...



وقتی خودکشی تنها راه است!


یک پزشک: «استیون فرای»، بازیگر انگلیسی، گفته‌ای زیبا درباره‌ی نحوه‌ی برخورد با بیماران افسرده دارد؛ «اگر کسی را می‌شناسید که افسرده است؛ لطفاً راه‌حل‌تان این نباشد که از او دلیلش را بپرسید. افسردگی پاسخی ساده به موقعیت بد نیست. فقط هست، مانند آب و هوای بد. تلاش کنید که تیرگی، بی‌حالی، ناامیدی و تنهایی را که در آن فرو می‌روند، درک نمایید. در سوی دیگر، وقتی از این مسیر خارج می‌شوند منتظرشان باشید. دوست بودن با کسی که دچار افسردگی است، کاری دشوار است، اما یکی از مهربانانه‌ترین، نجیبانه‌ترین و بهترین کارهایی است که می‌توانید انجام دهید.»

یادم هست یک‌بار کسی در Ask.fm از من پرسید اگر بخواهم به کسی در موقعیت خودکشی توصیه‌ای داشته‌باشم، چه خواهد بود؟ گفتم درست است که حتماً موقعیتی سخت منجر به انتخاب دشوار او شده، اما به شجاعت بیشتری که زنده ماندن و حل کردن ماجرا می‌طلبد، فکر کرده‌است؟ تنوع دلایل دخیل در این انتخاب، نهی این عمل توسط ادیان و مذاهب مختلف، موقعیت حق انتخاب «مرگ خودخواسته» مانند تجربه «رامون سامپدرو» که بر اساس آن شاهکار «دریای درون» ساخته‌شده، باعث می‌شود که بحث‌هایی بسیار بر سر این موضوع وجود داشته‌باشد.

اخیراً دنیای هنر هفتم، بازیگر دوست‌داشتنی سینما «رابین ویلیامز»، را به دلیل خودکشی از دست داده‌است. همسر او به تازگی اعلام کرده که علاوه بر افسردگی حاد، ویلیامز در مراحل اولیه‌ی ابتلا به پارکینسون بود که این مورد اخیر، تنها پس از خودکشی او رسانه‌ای شد. هنرمندان زیادی در طول تاریخ هنر دست به خودکشی زده‌اند. پرسش این‌جاست که آیا میان افسردگی و نبوغ و تمایل به خودکشی می‌توان ارتباطی معنی‌دار برقرار کرد؟ در این پست، با دیدی علمی این موضوع پرداخته می‌شود که ارتکاب به خودکشی با چه احساسی همراه است.


یکی از جالب‌ترین شرایط روانی در دنیای پزشکی، اختلالی نادر به‌نام سندرم کوتارد (Cotard) است که قابلیت بازگشت هم دارد. از علائم اولیه‌ی این سندرم می‌توان به «توهم نفی» اشاره نمود. طبق تحقیقات صورت گرفته، بیشینه‌ی بیماران مبتلا به این سندرم کاملاً و بدون هیچ تردیدی، قانع شده‌اند که قبلاً مُرده‌اند. برخی از تحقیقات ثابت کرده‌اند که این سندرم احتمالاً به‌صورت یک تأثیر جانبی عصبی، در بیمارانی که داروهای aciclovir یا valaciclovir برای درمان هرپس یا مشکلات کلیوی مصرف می‌کنند، نمود می‌یابد.

 اما منشأ این بیماری، به زمان‌هایی بسیار دورتر از استعمال گسترده‌ی این داروهای مدرن باز می‌گردد. جولز کوتارد که متخصص مغز و اعصاب بود، در سال‌های ۱۸۸۰ برای نخستین بار وجود این بیماری را گزارش داد. این سندرم معمولاً با مشکلات تضعیف‌کننده‌ی دیگری نیز همراه است، مانند افسردگی حاد، شیزوفرنی، صرع، فلج یا عدم شناسایی چهره در آینه. یکی از بیماران توسط محققین چنین توصیف شده‌بود: زنی که کاملاً مطمئن بود که مرده‌است و در انتظار مراسم تدفین خود بود و می‌گفت که دندان و مو ندارد. داشتن چنین تصوری از فیزیک و چهره، طبعاً اعتماد به‌نفس را بسیار خدشه‌دار می‌کند.

ذهن کسی که آماده‌ی خودکشی است در درجاتی مختلف درگیر تمایل به رسیدن به آرامشی دائمی است. در مطالعه‌ی انگیزه‌ی افرادی که تمایل به خودکشی دارند، می‌توان دانست که این انگیزه اغلب به دلیل جنون آنی ناشی از احساسات شدید، و نه منطقی، بروز می‌یابد. در تفکرات فلسفی، جوانب مثبت و منفی شرایط به نحو بحرانی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. «روی بائومایشتر» در سال ۱۹۹۰ در مقاله‌ی روانشناسی خود نوشت: «خودکشی، فرار از خود است.»

 مسلماً مدل‌های تئوریک زیادی درباره‌ی خودکشی از زمان بائومایشتر مطرح گردیده‌است، اما هیچ‌یک به‌طور قطع اثبات نشده. این دانشمند توصیفی بی‌نظیر از مسیر دیدی به‌طرز غیرقابل تحمل خودخواهانه از یک شخص با تمایل واقعی خودکشی ارائه می‌دهد. طبق نظر این دانشمند، شش گام ابتدایی در تئوری فرار وجود دارد که در صورت محقق شدن تمامی معیارها، احتمال خودکشی به اوج می‌رسد.

امید است با کسب دانش در باب پدیدارشناسی خودکشی هر یک از ما بتوانیم علائم ممکن ایجاد ایده‌ی خودکشی را، پیش از آن‌که بسیار دیر شود، در خود بشناسیم. به یاد داشته‌باشید که این‌ها، تمام حقایق را درباره‌ی کسی که می‌داند قصد خودکشی دارد، آشکار نمی‌سازد، لااقل در تظاهرات شناختی اولیه ایجاد ایده‌ی خودکشی . اگر چنین عقیده‌ای آزادانه نشر یابد، در این صورت باز داشتن بیمار از ارتکاب به خودکشی بیهوده است. حالا از دید دکتر بائومایشتر، سفری خواهیم داشت به ذهن فرد آماده‌ی خودکشی به این ترتیب، می‌توانیم ببینیم که آیا در این مسیر تاریک روان‌شناختی، بی آن که آگاه باشیم، گام گذاشته‌ایم یا خیر.

۱- سقوط از استانداردها

بیشتر کسانی که می‌خواهند خودکشی کنند، افرادی بوده‌اند که زندگی بهتری از حد متوسط داشته‌اند. نرخ خودکشی در جوامع با امکان زندگی بهتر برای شهروندان، در قیاس با جوامع در حال پیشرفت و در جدال برای رسیدن به آزادی‌های حداقلی، بالاتر است. این آمار، در فصول گرم سال یا در میان دانشجویان کالج که نمرات بالا و والدینی با سطح انتظار بیش از حد دارند، قابل توجه است.

بائومایشتر در این‌باره توضیح می‌دهد که چنین شرایط ایده‌آلی به این جهت احتمال بروز خودکشی را بالاتر می‌برند که بسیار بی‌دلیل استانداردهایی برای شادی فردی ایجاد می‌کند، بنابراین افراد احساساتی‌تر در پاسخ به عقب‌گردهای غیرمنتظره، دست به این عمل می‌زنند. وقتی شرایط دشوار می‌شود، افرادی که اغلب زندگی ممتازی داشته‌اند، زمانی دشوارتر را در مواجهه با شکست سپری می‌کنند.

 بنابراین، صرفاً فقر، یک فاکتور ریسک برای خودکشی شناخته نمی‌شود، اما سقوط ناگهانی از وضعیت مرفه به فقر، مستقیماً با تمایل به خودکشی در ارتباط است. یا مثلاً تجرد، فاکتور ریسک تمایل به خودکشی نیست، اما تغییر وضعیت از تأهل به تجرّد می‌تواند یک عامل خودکشی باشد. بیشتر موارد اقدام به خودکشی در زندان و بیمارستان‌های روانی، در ماه اول سکونت در آن‌ها رخ می‌دهد که به دلیل کاهش سطح آزادی است. نرخ خودکشی (در غرب) در جمعه‌ها به پایین‌ترین میزان و دوشنبه‌ها به بالاترین حد خود می‌رسد.

به نظر بائومایشتر، این مورد این‌طور توضیح داده می‌شود که افراد آماده‌ی خودکشی آماده‌ی معجزه‌ای در تعطیلات آخر هفته هستند و وقتی چنین نمی‌شود با ناامیدی تلخی مواجه می‌گردند. بائومایشتر درباره‌ی نقش گام اول در بروز خودکشی می‌گوید: «ظاهراً میزان تفاوت میان استانداردها و واقعیت موجود برای آغاز روند خودکشی ضروری است.»

۲- به خود نسبت دادن

از دیگر گام‌های مؤثر در رسیدن به تصمیم خودکشی، انزجار از مواجهه با مشکلی است که در خود می‌یابیم. «محکوم کردن یا مقصر دانستن خود» دلیلی اصلی و ثابت در بروز این پدیده است. البته در ایده‌ی بائومایشتر، کمبود اعتماد به نفس، بالاترین نقش را در ایجاد میل به خودکشی ندارد، اما شماتت خود پدیده‌ای است که در مواجهه با گام قبلی در بسیاری افراد رخ می‌دهد. افرادی با اعتماد به‌نفس پایین، مردم گریز هستند. در حالی که چنین فردی در حال نقدِ خود است، در حقیقت دارد موقعیت خود را نسبت به دیگران نقد می‌نماید.

بیشتر افراد مایل به خودکشی ارزیابی منفی از خود دارند و در این تصور اشتباه هستند که دیگران اغلب بهترمد، در حالی که خودشان بد هستند. احساس بی‌ارزش بودن، شرم، گناه، بی‌کفایتی یا در معرض تحقیر واقع شدن، باعث تنفر افراد از خود می‌شود و در پاسخ به این احساس، آن‌ها بهتر می‌بینند که خود را از جامعه‌ی ایده‌آل محو نمایند. آن‌ها امیدی به ایجاد تغییر در خود نمی‌بینند. با این وجود که ممکن است خودآگاهانه این تمایلات شخصی را که توسط جامعه ای متعصب ایجاد شده، نفی نماییم، هنوز هم در ما نفوذ می‌کنند.

۳- شناخت بالا از خود

«ذات خودشناسی، مقایسه‌ی خود با استانداردها است.» طبق نظر بائومایشتر، سنجش دائمی و نابخشودنی با آن‌چه از خود ترجیح می‌دهیم، شاید آن خودِ شادترِ غیرقابل‌بازگشت از گذشته، یا هدف شخصی که با شرایط کنونی حصول به آن ناممکن به نظر می‌آید، باعث بروز تمایل به خودکشی شود. شدت این تفکر در افرادی که مرتکب خودکشی شده‌اند، قابل اندازه‌گیری است.

برای مثال، در زبانی که در یادداشت‌هایی که پیش از خودکشی از خود باقی می‌گذارند. یکی از محققینی که به‌طور تخصصی روی خودکشی تحقیق می‌کند، نوشته: «بهترین مسیر برای درک چرایی خودکشی مطالعه‌ی ساختار مغزی یا مطالعه جامعه‌شناسی یا مطالعه‌ی بیماری‌های روانشناختی نیست، بلکه درباره‌ی مطالعه‌ی مستقیم احس&#


ویدیو مرتبط :
‫دلایل افراد برای اقدام به خودکشی چیست؟ رابطه‌ی افسردگی و خودکشی‬‎