فرهنگی
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شدبه گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ... |
اولین سرمشقی که از استاد میرخانی گرفتم/ به تنهایی خط شکسته را ترویج دادم /اقامت در کشورهای دیگر برای من بنبست بود
خبرگزاری فارس ـ گروه هنرهای تجسمی؛ استاد «یدالله کابلی»، در عالم خوشنویسی نیاز به معرفی ندارد؛ چون آوازه هنرى وی در داخل و خارج عالمگیر شده است؛ شکستهنویس صاحب سبک کشورمان که عرصه فرهنگ و هنر مردم دوست داشتن و دیار محبوب و خاک گهر خیز سرزمیناش را به زندگى در بهترین نقاط دنیا و امکانات آن ترجیح میدهد. چرا که سرمایه هنری و اندوخته معنوى خود را متعلق به این سرزمین میداند. اگر در یک جمله بخواهیم وی را معرفی کنیم، این استاد در سالهایی دور و در عین نوجوانى یک تنه میکوشد و میایستد تا خط شکسته را احیا کند و زنده نگه دارد.
بعد از آئین به یادماندنی و پرشور رونمایی از کتاب کارنامه فعالیت استاد کابلی با عنوان «سماع در سماع»، پیگیر شدیم تا در خبرگزاری فارس میزبان وی شویم؛ در اولین تماس تلفنی وی پذیرفت تا مهمانمان شود و قرار مصاحبه گذاشته شد.
در این گفتوگوی صمیمانه محورهای مختلفی از جمله نقش بنیادى اسطورههاى بلند آوازه تاریخ خط شکسته، معرفى هنر خوشنویسى ایرانى در عرصههاى بینالمللى، توسعه و ترویج قلم شکسته و اصالت فرهنگ و هنر ایرانی در عصر معاصر، پرداختن به بررسى و شرح کوشش نزدیک به نیم قرن فعالیت هنری، تاریخ خط شکسته، تربیت و تعلیم هدفمند هنرمندان مستعد و جوان و رویکرد حراجهاى آثار هنری در داخل و خارج از کشور و همچنین آسیبشناسى ارائه آثار تقلبی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
بخش اول این گفتوگو در ادامه میآید.
* ضمن خوشآمدگویی و تشکر از حضور شما در خبرگزاری فارس، از شما میخواهیم که در بخشی از این گفتوگو به سرگذشت خطوط از جمله خط شکسته بپردازید.
قبل از آغاز گفتگو بنده هم از حضور در یکی از مراکز معتبر و جهانی ارتباطات و رسانه خوشحال هستم. گمان میکنم پیام هنر، زبان هنر و انتشار اندیشه هنرمند بدون ارتباطات رسانهاى اجتماعی اعم از ارتباطات داخلی و خارجی به جایی نمیرسد. بنابراین رسانهها همواره دارای نقش مهم و گستردهای برای انتقال دانش و دریافتهای بشری هستند. به ویژه اینکه آن وسیله ارتباطی دارای اعتباری اجتماعى هم باشد که در انتقال گفتوگو و مفاهیم مورد نظر صاحب رسالت تاریخی باشد تا در باور تاریخ بماند.
اگر بخواهم از زندگىام با خوشنویسى بگویم، در حقیقت نزدیک به نیم قرن گذشته من با خط بودم و خط با من بوده؛ چه سالهایى که به عنوان هنرجو در محضر شریف استادم آقا سیدحسن میرخانى خط نستعلیق را مىآموختم و چه سالهایى که با مصیبت بىمعلمى در سالهاى ١٣٥٠ مسئولیت راهاندازى کلاسهاى آموزش خط شکسته را عهدهدار شده بودم.
تمام ایام زندگىام با این احوالات سپرى شد و وقتی به خود میآیم که حاصل این تلاش بعد از چندین دهه به ثمر نشسته است؛ راز این زیبایىها و برکات در ذات هنر نهفته است؛ چراکه بىتردید، هنر یک ودیعه الهی است و این حقیقت محض است که خداوند مظهر خلاقیتها و رویشها است و خالق بیچون مهر و عشق است که دنیای هنر از لطف لایزال آن سیراب میشود. در حقیقت هنر خوشنویسی به عنوان هنری قدسی قرنهاست که با آینهداری کلام وحی دوام و بقاء یافته و با کلام ائمه معصومین اعتبار پیدا کرده است.
در ایران 6 قلم و نوع خط برای همیشه ماندگار و کاربردی شد؛ خط ثلث که با تنوع و استوارى بسیار زینتبخش کتیبههاى مساجد شده و به عنوان سنبل تلفیقى و تزیینى از هنر و معمارى ایرانى اسلامى محسوب میشود.
خط ریحان که با قامت بلند الفهایش برای تزیین محرابها استفاده شد. خط نسخ را برای تحریر سریع کتابت کتاب آسمانی همراه با عشق و ایمان تمام استفاده کردند. خط تعلیق هم خط بسیار زیبایی است که با دورى بیشتر از قبل بسترساز ابداع خط نستعلیق شد.
خط نستعلیق که تلفیقی از خط نسخ و تعلیق است و توانسته با مردم سایر کشورها ارتباط برقرار کند. و خط شکسته به عنوان آخرین ابداع ذوق خلاق ایرانیها در نیمه اول قرن یازدهم است که بهار خط ایرانی نام گرفته است.
خط شکسته توسط مرتضیقلیخان شاملو ابداع شد و توسط محمد شفیع حسینى یا شفیعا توسعه و ترویج پیدا کرد؛ بعد هم در نیمه دوم قرن یازدهم به دست درویش عبدالمجید طالقانى به اوج زیبایى خود رسید.
* منظورتان از اوج زیبایی چیست؟
هر هنر و هنرمندی یک جایگاه و یک کارنامهای دارد و میتوان ابعاد کمی و کیفی آن را بررسی کرد اما گاهی به هنرمندانى مثل «درویش عبدالمجید طالقانی» در خط و «مورتزارت» در موسیقى میرسیم که ابعاد کمى و کیفى زندگى و عمر هنریشان فراتر از زمان و مکان عصرشان بوده است.
با توجه به مشاهدات و مطالعاتی که در سیر تحول قلم درویش داشتم، به این نتیجه رسیدهام که تمام استادان بعد از وى، سر بر آستان بندگى و مریدى درویش گذاشتهاند. هنرمندان بزرگ و برجستهاى که هر کدام سهمى کلان در استمرار تاریخى این هنر ظریف نقش داشتهاند.
در این رابطه میتوان از میرزا کوچک اصفهانى یاد کرد که چند سال در محضر درویش بوده و در نقل مکتب درویش بىمانند است تا میرزا حسن اصفهانى که آن قدر مسحور خط درویش بوده که بسیارى از قطعات بىامضاى وى را کارشناسان اثر او به نام درویش رقم زدهاند.
* شما از چه زمانی خوشنویسی خط شکسته را شروع کردید؟
از دوره جوانی در سال ١٣٤٦برای آموزش خط نستعلیق خدمت استاد سیدحسن میرخانی رسیدم. در سال ١٣٥٠ امتحان دادم و دوره ممتاز را سه ساله گرفتم و بعد چند ماهى آموزش خط شکسته را به پیشنهاد مدیر آن زمان انجمن شادروان خسرو زعیمى شروع کردم.
خط شکستهای که معلمی نداشتم و اولین بار تصویرى از آن را در کتاب مهدی بیانی که از پژوهشگران بزرگ تاریخ خوشنویسی ایران بود، به چشم من افتاد. خطى را که دیدم این خط، خط دیگری است؛ وقتی نگاه کردم، مفتون خط شکسته شدم. آن چنان که بىآنکه از رمز و راز زیبایى و شگردهاى بنیادى آن چیزى بدانم، عاشقانه با دلبستگى بسیار از روى آن عکس ماهها مینوشتم.
بعد از مدتى با شوقى بسیار، آن را در کلاس به استاد میرخانی نشان دادم، گفت: «خوب است پسرم؛ اما الان نمیخواهد خط شکسته بنویسی!!» وقتی وی میگفت که ننویس مثل یک امر قطعى بود؛ ماهها نستعلیق را ادامه دادم. از طرفی هم آن قدر مفتون خط شکسته شده بودم که فکر کردم تحمل دوری از این خط را ندارم، طاقتم طاق شد و بنابراین فکر کردم بعد از شش هفت ماه دیگر استاد میرخانی یادش رفته است. دوباره مصمم تر از قبل با مشقی از خط شکسته به دیدارش رفتم. این بار استاد گفت «پسرم! فکر کنم دوست داری خط شکسته بنویسی!» گفتم «بله» بعد هم سطرى با این مضمون از سعدى نوشت؛ «گویند سنگ لعل شود در مقام صبر...آرى شود ولیک به خون جگر شود».
این اولین سرمشقی بود که در تاریخ معاصر ایران به خط شکسته نوشته شد، و در حقیقت استاد میرخانی با نوشتن این سطر، میخواست این پیام را به من بدهد که این مسیر، خون جگرهای بسیار دارد.
همان یک سرمشق را از استاد میرخانی گرفتم و بعد هم دنبال فتوکپی تازهای بودم تا از روی آن مشق بنویسم.
* از چه زمانی به صورت جدی خط شکسته را آموزش دادید؟
خط شکسته بعد از سید گلستانه که در سال ١٣١٨ وفات کرد، به کلى از عرصه ارتباطات و فرهنگ دور ماند و شاید به کلى مهجور مانده بود. با توجه به اهمیت خط شکسته در هنر خوشنویسی و آموزش آن، در مهر ماه سال ١٣٥٠ به همراه استاد عطارچیان در کلاسهاى آزاد خوشنویسى آن زمان شروع کردیم. این فعلییت حدود 2 ماه طول کشید و بنا بر دلایل اختلاف سلیقه کارى با مدیر انجمن استاد عطارچیان کار تعلیم را رها کرد و من ماندم و دنیایی از مسئولیت.
آموزش خط شکسته را نزدیک به 10 سال به تنهایی اداره کردم؛ در ابتداى کار به قصد جدى شدن انگیزه جوانان و جدى شدن کلاسها پیشنهاد دادم که آزمون خط شکسته همراه خط نستعلیق انجام شود؛ این تدبیر اساسى منجر به این شد هر هنرجویى براى فارغ التحصیل شدن، باید خط شکسته را یاد میگرفت و امتحان میداد که همین امر سبب شد تا جوانها به مرور و در اقصى نقاط کشور با خط شکسته آشنا شدند.
بعد هم در ادامه این آموزش، جزوههایی کلیدى پیرامون خط شکسته را چاپ و تکثیر کردم. آن موقع به اندازه سر سوزن امکانات امروز وجود نداشت؛ جوانها را باید با هزار تشویق و ترغیب در کلاس نگه میداشتم.
در سال ١٣٦٠ اولین کتاب شکستهنویسی و شکستهخوانی را منتشر کردم که همراه با مجموعهاى از آثار استادان خط شکسته از موزههاى معتبر تهران بود و بخش مهم آن ارائه کلید خط شکسته بود که شایستگى و نوآورى آن را شورای عالى انجمن تایید کرد.
سپس کتاب تعلیم سماع قلم که به صورت تعلیم اصولى گشایشى شد براى آموزش همه هنرجویان کشور عرضه شد. در سال ٦٨ کتاب دوبیتى نویسى کلک شیدایی، چاپ شد و الگویى بود کارساز تا دیگر هیچ شکستهنویسی دغدغه محرومیت این خط را براى آزمون سالانه نداشته باشد. بعد هم آثار و کتابهای هنرى به این مجموعه اضافه شد.
* شما سفرهای متعددی به خارج از کشور داشتید؛ با توجه به اینکه نمایشگاههای زیادی هم برگزار کردید، پیشنهادی برای ماندن در آنجا هم بوده؟ یا خودتان قصد ماندن در کشوری را کرده بودید؟
من از سال ١٣٥٠ سفرهاى متعددى به خارج از کشور داشتم؛ گاهی براى نمایشگاه به صورت دعوت و یا با هزینه شخصى سفر کردهام؛ با وجود جذابیتها و دلپذیرى در برخی از کشورها، هیچگاه تصور زندگى و قصد اقامت در فکر و اندیشه من وجود نداشت. اما در چند سال گذشته که فضاى هنرى کشور قدرى تنگ شد و اختلاف نظر، تنگ نظرىها تفرقههاى خانمانسوز و نفسگیرى در جامعه خوشنویسى ایجاد کرد، به نظرم آمد چند صباحى را در خارج از کشور باشم.
به همین دلیل و نزدیک شدن به فرزندم که در کالیفرنیا اقامت دارد، همراه خانواده به مدت ٢٦ ماه در ونکوور کانادا اقامت کردیم. یکی از دلایل دوام آوردن من در آنجا، ارتباط با ایرانیهای علاقهمندى بود که سالها از طریق خرید در ایران شیفته آثار من و پایبند ارزشهاى ریشهاى و هویتهاى ایرانى در کانادا بودند.
طی آن ٢٦ ماه، هر وقت تصمیم گرفتم بمانم، به انتهای این ماندن نگاه کردم، بن بست بود؛ البته با تمام احترامی که آنجا به من میشد؛ به همین خاطر براى همیشه از این تصمیم گرفتم به کشورم بازگردم. امیدوارم این چند سال آخر عمرم را نیز با عنایت حق در با اقتدار و توان بیشتر فعالیت کنم.
* قبل از اینکه آثار شما در ایران دیده شود، اولین بار در سال 54 در لندن ارائه شد؛ در حالی که قاعده برعکس است؛ در ابتدا هنرمند در کشور خودش شناخته میشود و بعد در خارج از مرزها. دلیل این جریان چه بوده است؟
قبل از انقلاب هم که فعالیتهاى فرهنگى هنرى ایران با اکثر کشورهاى آشنا با تمدن ایران جارى بود و کشورهای خارجی با آثارى که در کتابهاى جامع هنرى ایران و آثار طراز اولى که در موزههایشان وجود داشت با خوشنویسی آشنایى زیادی داشتند؛ لذا در نمایشگاهی هم که تحت عنوان هنر اسلامی در سال ١٣٥٤در لندن برگزار شد. من هم با اثر نقاشیخط و ترکیب بندى قابل توجهى با نام مبارک حضرت علی (علیهالسلام) در جشنواره اسلامی لندن برگزار شد، شرکت داشتم.
* نقاشیخط در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته؛ یعنی شما حدود 40 سال قبل، به این هنر توجه کرده و آن را در جامعه بینالمللی معرفی کردهاید؟
40 سال پیش که خوشنویسی تنها در کنارههای کاغذ و یا ورقهای ساده با پونز به دیوار زده میشد، اشتیاق نگاه جدید شادروان «فرامرز پیلآرام» در من زنده شد و در اولین تلاش خودم در ایام شهادت حضرت مولای متقیان علی (ع)، نام مبارک ایشان را در ابعاد 100 در 100 به روی کاغذ طراحی و اجرا و رنگآمیزی کردم که در سال 1354 به عنوان کاری برگزیده در جشنواره جهانی لندن ارائه شد و هنوز هم در این روزگار حرفی برای گفتن دارد.
* ریشههای پیدایش این کار چه بوده؟
من در همان زمانهاى 53 ـ 54 کار گرافیک میکردم. در دفتر تبلیغات هنرى آرمنوشتههای خوشنویسی ایرانی یکى از فعالیتهاى جدى بود که انجام میدادم. ارتباطات گرایشات به دلیل این بوده که همیشه کنار خوشنویسی به هنرهای دیگر به ویژه گرافیک توجه میکردم.
* چرا تعداد نمایشگاههای خارجی شما بیشتر از نمایشگاههای داخلی بوده؟ و همچنین فرآیند حضور بینالمللی شما چگونه بوده است؟
ببینید هنر یگانه مقوله ایست که به دور از خط و مرزهاى جغرافیایى و سیاسى در همه جاى عالم گرامى داشته میشود و به صورت خیلى جذاب وجه اشتراک درونى و عاطفى همه ملتهاى آگاه و خوش قریحه و بیدار جهان است؛ لذا اهمیت زبان و بیان هنر تصویر و تجلى عقل سرخى است که وطنش فرا مرزى است؛ خواه قطعه موسیقى و کرشمههایى از احساس پاک نوازندهاى توانا باشد از هر سوى جهان یا قطعه شعرى باشد لطیف و بلیغ از اندیشهاى بلند با هر زبان یا پاره فرشى باشد از غزل سرانگشتان پسر یا دختران عاشقى که عاطفت خود را گره در گره نقش زدهاند. و یا قطعه تابناک و رخشانى باشد از خلاقیت و سحر انگیزى سرانگشتان معجزهگر خوشنویسى که نوید بیدارى تذکارى بلند از شعرى را با نهایت عشق وایمان بر صفحهاى معطر نگاشته و خلق کرده است.
با این رویکرد من تلاش داشتهام همواره در خارج از مرزها متنوعترین و زیباترین آثارم را در معرض دید علاقمندان خارجى بگذارم تا با این توجه تاریخى به صورت شایستهترى به معرفى قابلیتهاى این هنر بپردازم. نمایشگاههای من در همایشها و جشنوارههای کشورهای اسلامی از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات یا دعوت مستقیم جشنوارههاى بین المللى انجام میشد و بسیارى از سفرها به صورت شخصى و دعوت دپارتمانهاى هنرى کشورهای مختلف و دانشگاههای معتبر دنیا بود.
در این همایش و سفرها سخنرانیهایی پیرامون سیر تحول و تطور و زیبایىشناسى خوشنویسى ایرانى بوده که گاه با کارگاه هاى عملى سعى بر جذابیت انها براى بینندگان همواره بوده است.
یکی از موفقیت هاى بزرگ و بینالمللی من در سال ٢٠٠٠ در آمریکا و دانشگاه جورج واشنگتن بود که جناب پرفسور نصر محقق عالیقدر و پژوهشگر برجسته ایران افتتاحیه کننده این مراسم بودند و چون از طریق رسانه ها و مطبوعات خبر رسانى شده بود جمعیت کثیرى از شهر واشنگتن و از سایر شهرهاى دور و نزدیک حضور یافته بودند.
بقیه نمایشگاهها هم که در سایر ایالتها و شهرهاى فرهنگى برگزار میشد به عنوان هنرمندى نام آشنایی از فرهنگ ایران با علاقمندان زیادى همراه بود. مثلا قرار بود من سفر 20 روزهای به لندن داشته باشم یکباره با دعوت دانشگاه جورج واشنگتن راهى امریکا شدم بعد از بررسى و مکاتبات با دانشگاهها و شخصیتهاى فرهنگى و ایرانشناسان برجسته دعوتهاى متعددى در این قاره و 4 گوش کشور داشتم و با برپایى نمایشگاههاى متعدد و کارهاى تازهاى که در آنجا میکردم، این سفر ٦ماه طول کشید. از این ایالت به آن ایالت و از این شهر به آن شهر دعوت میشدم.
* یک خارجی وقتی در نمایشگاه شما حضور پیدا میکند، با رسمالخط این آثار و حتی تمدن ایران آشنا نیست؛ این فرد چطور با آثار شما ارتباط برقرار میکند؟
من اگر در هر نمایشگاه تنها یک اثرم مقبول طبع یک خارجى زبان میشد به هدف خود رسیده بودم؛ نمونه اى از هنر امروز ایران را براى همیشه بر دیوار یک خانه میماند، استقبال خیلى خوب بود و تقریباً هرچه کار با خودم برده بودم جز تعدادى که مربوط به کلکسیون شخصى و متعلق به این آب و خاک بود، همه را خریدند.
گاهی بعضىها که عمیقا سرشار از عشق و آشنایى با این تابلوها بودند، هنگام تحویل اشک شوق داشتند؛ حال بسیار خوبی است وقت شما در دل یک بیگانه منزلگاهى پیدا میکنى. به نظرم کار هنری هنرمند باید بیانگر قابلیتها و فردیت هنریاش همراه با نگاه امروزی باشد؛ این ویژگی در هر جای دنیا که حضور پیدا کنى خواهان دارد.
در خارج از کشور برخیها دنبال اتصال و جستجو به عقبه خوشنویسی ما در کتابها آشنا هستند. وقتی هنرمندی را میبینند که با حفظ سنتها و ریشهها نگاه امروزی به هنر دارد، با علاقه خاصی به سمت هنر و هنرمند میآید. تمام کسانی که کار من را خریدند، به سمت هنر خوشنویسی ایرانی آمده بودند.
نکته مهم دیگری هم هست که همه دنیا با شعر مولانا، نظامى، سعدى، حافظ و خیام بسیار آشنا هستند. به عنوان مثال ولیعهد امارات براى تزئین دفترش، تابلو هایى از حافظ، سعدی، مولانا و خیام را انتخاب کرد و گفت اینها زیباترین تجلى معرفت در هنر ایرانی هستند.
در این رابطه خاطرات بسیاری دارم؛ به عنوان مثال مدیر شرق شناسى دانشگاه اکسفورد اثرى از خیام را براى موزه دانشگاه خریدارى کرد. در جای دیگر یک بانوی بلژیکی که اثرى از مولانا را انتخاب کرده بود علت انتخابش را جویا شدم، گفت: «من محقق هستم و ترکیببندى و خارج شدن نوشتهها و پرواز شعر از کادرها مرا مجذوب کرد و تصویرى از زندگى من بود. چون محقق هستم و هر بخشى از عمرم را در یک گوشه دنیا گذراندهام» کار انتخابى او دلیل دیگرش توجه این شعر مولانا بود که؛ «جسم خاک از عشق بر افلاک شد، ز کوه رقص آمد و چالاک شد، پرو بال ما کمند عشق اوست، موکشانش میکشد تا کوى دوست» و پیداست که چه وجه اشتراک عمیقى بوده بین این تابلو و آن بانوی بلژیکی.
در نمایشگاهی هم که در شهر ابوظبی برگزار کرده بودم؛ یکی از بازدیدکنندگان شعر سهراب را از من خرید؛ او درباره شعر ایران و خصوصاً سهراب و اهل کاشانم سهراب با من بحث میکرد خیلى عمیق و جامع و شیرین. روز بعد که میخواست تابلوها را تحویل بگیرد، با یک لباس عربی آمد؛ تعجب کردم؛ گفتم: «مگر شما ایرانی نیستید؟» گفت: «نه من عرب هستم و مدیر پروژه هاى سد سازى». برایم خیلی جالب بود که وی عمیقا با زیباییشناسی خطهای من دلبسته شده بود.
او گفت: «من عاشق ایرانم و زندگیام ایرانی است. این آثار با زندگی من و ریشه هاى من گره خورده است. من بیقرار خط شکسته قدیم با نگاه امروز هستم». وی مجموعهای از کارهای من را گرفت و بعد از چیدن آن مرا هم به منزلش دعوت کرد.
در آمریکا هم این اتفاق افتاد؛ خریدار یکی دیگر از آثارم در آنجا میگفت: «من دوست داشتم دیوارها و کتابخانه منزلم را به هنر ایرانی مزین کنم که به شما رسیدم» و خاطرات بسیار شیرین دیگر که در این فرصت کم نمیتوان بیان کرد.
در تاجیکستان هم مجموعهای از خوشنویسی ایران را از کلکسیون شخصىام با چاپ بسیار نفیس و به زیباترین شکل ممکن چاپ کرده و به موزه آنها هدیه کردم.
وقتی هم که در ونکوور کانادا مقیم بودم، بازگشایی یکی از موزههای آنجا با آثار من اتفاق افتاد. من هم گفتوگوی عمیقی از تاریخ درخشان فرهنگ و هنر و تمدن تابناک ایران را بیان کردم که با ترجمه خوب تیم مصاحبه کننده حیران فرازى فرود؛ احوالات تاریخى سرزمین من مانده بودند؛ علىالخصوص در بحث خوشنویسى و ذوق ایرانى در تطور این هنر کاربردى و گسترده. طوری که آن قدر مسحور ابعاد فرهنگى این هنر شده بودند که دیگر جاى براى طرح سوال درباره خط ایرانی نداشتند.
* نمایشگاه موسیقیخط را در سال گذشته برگزار کرده بودید؛ فضای این نمایشگاه را شرح میدهید.
نوشتن براى من یک رویارویى ساده و اتفاقى است سهل و صمیمانه من هر وقت کاغذ را مقابل خود میگذارم، با نگاهى لحظه اى ولى مبتنى بر ممارست هزاران نقطه براى آغاز کار روبرو هستم و با شعرى که در سر دارم و حسى که در من موج میزند، براى من پر پرواز است به سمت و سویى که در دل دارم؛ با شعر مستقیم به آستانه زیبایى و شوق متصل میشوم و دست من فقط یک مجری است.
بى هیچ تردیدى تذکار عمیق حضرت مولانا، آب همچون جوى نو نو میرسد؛ مستمرى مینماید در جسد؛ آب کم جو تشنگى آور بدست؛ تا بجوشد آبت از بالا و پست.... تمام وجودم را پر میکند و وقتى شما با این حال و هواى حقیقى و معنوى مستغرق میشوید همه انرژى هاى درونى در دست و دل آدم به جریان مىافتد و پیداست حاصل کار بازتابى شهودى و عینى دارد.
برای نوشتن همان طور که گفتم نقطه آغاز از پیش تعیین شده و حتى طرح از پیش اجرا شدهاى هم ندارم؛ اگر هم مطلبى را نوشته باشم هم به هیچ وجه به آن رجوعى ندارد و فرم تازهاى را شروع میکنم که متعلق به همان لحظه است؛ وقتى نوشتن قطعهای را از سمت راست شروع میکنم، به فراخور مفاهیم و پیامهاى شعر، قلمهاى مختلف از خفى تا جلى ترکیببندى کلى قطعه را ایجاد میکنند. این نگرش
همان نگاه نوین و تفاوت عمده به شکستهنویسى معاصر است با شیوه قدما که این همه تنوع را به همراه دارد و زیبایى در ترکیببندى حد و حصر ندارد. این موسیقی مفهومی من را به بیکرانگی میبرد؛ با این حس و حال شروع به نوشتن میکنم و این حس و حال مرا همیشه زنده نگه میدارد.
* استاد شما در بزرگداشت مولانا در هالیوود همراه با گروه بزرگ موسیقى استاد کیهان کلهر اجراى تلفیقى موسیقى و خط داشتید میشود شرحى از ان اجرا را بفرمایید.
بله؛ استاد کلهر که تز نوازندگان و آهنگسازان بسیار خلاق و چیرهدست کمانچه امروز ایران هستند با اطلاع بر اجراى کلیپ کوتاهى که در لندن ساخته شد و در دانشگاه برکلى کالیفرنیا همراه با سخنرانى من پخش شده بود؛ پیشنهاد این برنامه بزرگ و جهانى را دادند و بعد از مدتى در سال ٢٠٠٨ با عنوان همآوایى موسیقى و خوشنویسى ایرانى در جشنواره جهانى مولانا در تالار بزرکرو باز ٢٠ هزار نفرى هالیوود اجرا شد.
برنامه با طراحىها و شیوههاى تخصصى و تکنولوژى ترکیبى اجراى موسیقى فردى یا گروهى و بداهه نویسى هم زمان و سریع اجراى قلم هم آوا با ضرب آهنگهاى هر قطعه انجام میشد و در دو طرف سن توسط مدیریت سالن فرمان در صفحه دیژیتالى عظیمى به ارتفاع سن براى بینندگان ترکیببندى و پخش میشد. به طوری که جمعیتى کثیر در پایان، مدتها این برنامه بى نظیر را تشویق میکردند و بازتابهاى گستردهاى در دنیاى هنر داشت به طور نمونه احساس و نظر نوازنده یکى از بزرگترین ویلن سولیستهاى جهان (یویوما) در مطبوعات به ویژگى این ابتکار بدیع به چاپ رسید..
یا در اجراى یکی از کارهای موسیقیخط در ایران میتوانم به کارى اشاره کنم. که در شمال چند روزى باران میآمد، خسته شدم قلم دوات آماده کردم خط بنویسم. مهمان داشتیم و همسرم غذا آماده میکرد؛ همزمان با این حال و هوا آهنگ و آواز استاد شجریان با غزل حافظ را گوش میکردم «ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت/ کار چراغ خلوتیان باز درگرفت» که به نظرم در نوا اجراشده را گوش میکردم، کاغذ را مقابلم گذاشتم و با همان موسیقی غرق نوشتن شدم. از طرفی با تنگى وقت و حرمت مهمان روبرو بودم همسرم صدا میزد که شام سرد شده، با سرعتى بیش از حد آن را نوشتم.
این اثر موجود است تاریخ و مکان آن در روستاى ایزده مازندران ثبت شده است که از آن خاطره دارم.
سفیر اسپانیا در ایران هنگامى که به کشورش برمیگشت، از طریق دوستانى براى اهداء هدیهاى به منزل ما آمدند و از بین دهها کارى که خدمتشان ارائه دادم، تنها انتخابشان همین کارى بود که زینت منزلمان بود؛ من هم همین کار را با اندکى تغییر برایشان اجرا کردم.
* آخرین نمایشگاه شما در خارج از کشور، کجا بوده؟
آخرین نمایشگاههای من مربوط به زمانی است که در ونکوور اقامت داشتم در دانشگاه اس اف یو و بریتیش کلمبییا شهر ونکوور، شهر مونترال و تورنتو در سال ١٣٩٣بوده است. همچنین چند نمایشگاه فصلى و پربیننده گالرى کیمیک ونکوور بود؛ آخرین نمایشگاه داخلی من هم در نگارخانه آب بود تا اینکه در همین مهر ماه گذشته مجموعه آثار ٢٠ ساله گذشته من در فرهنگسرای نیاوران به نمایش گذاشته شد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/
ویدیو مرتبط :
بن بست تنهایی