سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
جملههایی از «کارلوس فوئنتس» رمان نویس برجسته
ایسنا/ «کارلوس فوئنتس» نویسندهای بود که دوست نداشت در هیچ ژانر ادبی محصور و محسوب شود. نویسنده «مرگ آرتمیو کروز» امروز چهار سال است که از بین ما رفته.
15 ماه می 2016 چهارمین سالمرگ «کارلوس فوئنتس» رماننویس بزرگ مکزیکی است. نویسنده «آئورا»، «مرگ آرتمیو کروز» و «گرینگوی پیر» را یکی از ستونهای اصلی ادبیات آمریکای لاتین میدانند، چهرهای که بیشک تا سالها و دههها دیگر جایگزینی نخواهد داشت.
به مناسبت چهارمین سال فقدان این شخصیت برجسته ادبی، نگاهی داریم به گزیدهای از نقلقولها و رویدادهای مهم زندگی 84 ساله او:
* من هیچ هراس ادبی ندارم.
* من نیاز دارم، پس تخیل میکنم.
* نوشتن کشمکشی علیه سکوت است.
* خودت را در زنان و مردانی پیدا کن که شبیه من و تو نیستند.
* من را طبقهبندی نکنید، مرا بخوانید. من نویسندهام، نه یک ژانر.
* کارت با نوشتن برای زنده ماندن شروع میشود و با نوشتن برای نمردن پایان مییابد.
* رمان با طبیعت ذاتیاش نشان میدهد ما در وضعیت «شدن» هستیم. هیچ راه حل نهایی وجود ندارد و هیچ کلام پایانی.
* امکان آزاد بودن با دوربین همانطور که ما با قلم هستیم، چشماندا شگفتانگیزی برای زندگی خلاقانه قرن بیستویکم است.
* هنر به آنچه تاریخ کشته، جان میدهد. هنر به آنچه تاریخ خفه یا جفا کرده، صدا میدهد. هنر، حقیقت را به دنیای دروغهای تاریخ میآورد.
* ایالات متحده آمریکا تاریخ سفید آمریکا را نوشته. حالا من باید تاریخ سیاهپوستان، لاتینیها، سرخپوستان، آسیاییها و کارائیبیهای آمریکا را بنویسم.
* من با خطر کردن زندگی میکنم. بدون ریسک هیچ هنری پدید نمیآید. تو همیشه باید روی لبه یک پرتگاه باشی و در معرض افتادن و شکستن گردنت.
* فکر نمیکنم هیچ کتاب خوبی براساس تجربیات واقعی نوشته شده باشد. کتابهای بد درباره چیزهایی هستند که نویسنده پیش از نوشتنشان میدانسته است.
* برای من زندگی بدون ادبیات غیرقابل تصور است. به نظرم «دون کیشوت» از لحاظ فیزیکی هیچ وقت وجود نداشته، اما بیشتر از هر کس دیگری که در سال 1605 زندگی میکرده، وجود دارد. خیلی بیشتر. هیچ کسی نیست که بتواند با «دون کیشوت» و « هملت» رقابت کند. بنابراین در پایان ما با واقعیت کتابها به عنوان واقعیت جهان و تاریخ مواجه هستیم.
***
کارلوس فوئنتس
«کارلوس فوئنتس مارسیاس» یکی از تحسینشدهترین چهرههای ادبیات اسپانیولیزبان متولد 11 نوامبر 1928 در پاناماسیتی مکزیک بود. از آنجا که پدرش یک دیپلمات بود، او کودکیاش را در شهرهای بزرگی چون ریودوژانیرو، واشنگتن، سانتیاگو و بوینسآیرس سپری کرد.
او در جوانی به مکزیک بازگشت و تا سال 1965 در وطنش زندگی کرد. در سال 1959 با «ریتا ماسدو»، ستاره سینما ازدواج کرد، اما زندگی آنها تا سال 1973 دوام آورد. فوئنتس سپس با روزنامهنگار و گزارشگری به نام «سیلویا لموس» ازدواج کرد. آنها صاحب سه فرزند شدند، اما فقط یکی از آنها زنده ماند.
او در عرصه سیاست پا جای پدر گذاشت و برای اولینبار در سال 1965 به عنوان سفیر مکزیک در لندن شروع به کار کرد و سپس در پاریس و دیگر پایتختهای مهم اروپا نیز بهعنوان سفیر کشورش خدمت کرد. اما در سال 1978 در حرکتی اعتراضآمیز به انتخاب رییسجمهور سابق مکزیک به عنوان سفیر اسپانیا، از این سمت کنارهگیری کرد.
فوئنتس که در دانشگاههای مطرحی چون «پرینستون»، «هاروارد»، «پنسیلوانیا»، «کلمبیا»، «کمبریج»، «براون» و «جورج میسون» سابقه تدریس داشت، در 29 سالگی اولین رمانش به نام «وقتی هوا صاف است» را به نگارش درآورد. نثر او جدید بود و داستان اکثر آثارش در مکزیک اتفاق میافتاد.
این چهره ادبی همیشه خود را نویسندهای پیشامدرن میدانست؛ تنها از خودکار، جوهر و کاغذ استفاده میکرد و معتقد بود کلمات به چیز دیگری غیر از اینها نیازی ندارند.
«فوئنتس» در سال 1959 معروفترین رمانش با عنوان «وجدان خوب» را منتشر کرد و در آن به زندگی مردم قشر متوسط جامعه پرداخت. رمانهای دهه 1960 او همچون «آئورا» و «مرگ آرتمیو کروز» بیشتر به جهت استفاده از روایت مدرن برای پرداختن به مفاهیمی چون تاریخ، جامعه و هویت مورد توجه قرار گرفتند. او با رمان «ترا نوسترا» جایزه «رومولو گالگوس» ونزوئلا را دریافت کرد.
فوئنتس در سال 1985 رمان «گرینگوی پیر» را به چاپ رساند که اولین رمان پرفروش آمریکایی از یک نویسنده مکزیکی نام گرفت. این اثر در سال 1989 با همین عنوان به سینما راه یافت. «گرگوری پک» و «جین فوندا» در این فیلم اقتباسی هنرنمایی کردند.
«کارلوس فوئنتس» مقالات بسیاری درباره سیاست و فرهنگ به نگارش درآورد که در روزنامههای اسپانیولیزبان چون «ریفورما» و «ال پایس» به چاپ میرسید. او در عرصه سیاست به عنوان منتقد جدی سیاستهای ایالات متحده در کشورهای آمریکای لاتین شمرده میشد. «فوئنتس» در آمریکای لاتین با لقب «غریو» (Boom) شناخته میشد و سردمدار نسل «غریو» در وطنش لقب داشت.
این نویسنده سرشناس طی چند دهه فعالیت درخشان ادبی جوایز متعددی دریافت کرد، اما هیچوقت موفق به کسب نوبل ادبیات نشد؛ این درحالی است که در چند دوره اخیر جوایز نوبل او یکی از نامزدهای اصلی شاخه ادبیات محسوب میشد.
در میان نویسندگان آمریکای لاتین «ماریو بارگاس یوسا»، «گارسیا مارکز» و «اوکتاویو پاز» برنده نوبل ادبیات شدهاند، اما «فوئنتس» هیچوقت به آن دست نیافت. او زمانی درباره این ناکامی خود اعلام کرد، هرگز به گرفتن جایزه فکر نمیکند و خوشحال است که «بارگاس یوسا» این جایزه را گرفت است.
«فوئنتس» هشتادمین سالروز تولدش را در حضور برندگان نوبل ادبیات جشن گرفت. نویسنده بلندآوازه مکزیکی در مراسمی با حضور «گابریل گارسیا مارکز» و «نادین گوردیمر» - دو نویسنده برنده نوبل ادبیات - و «فیلیپ کالدرون»، رییسجمهور مکزیک و رهبران پیشین شیلی و اسپانیا، هشتادمین سالروز تولدش را جشن گرفت.
«فوئنتس» در سال 1972 برنده جایزه ادبی «مازاتلان» شد، اما برای اعتراض به سیاستهای دولتی از دریافت آن خودداری کرد. این نویسنده مکزیکی در سال 1976 برای رمان «ترا نوسترا»ی خود برنده جایزه «خاویر ویلاروتیا» شد و یک سال پس از آن با همین رمان، جایزه ادبی «رومولو گالگوس» را از آن خود کرد.
جایزه بینالمللی «آلفونسو ریز» در سال 1979 به «کارلوس فوئنتس» اعطا شد. این نویسنده شهیر همچنین موفق شد جایزه ملی هنر و ادبیات مکزیک را در سال 1984 از آن خود کند. از دیگر افتخارات این نویسنده میتوان به دریافت جایزه معتبر ادبی «میگوئل سروانتس» در سال 1987 و کسب نشان «لژیون دونور» فرانسه در سال 1992 اشاره کرد.
«فوئنتس» عضو افتخاری آکادمی زبان مکزیک بود و نشانهای افتخاری چون مدال «پیکاسو» یونسکو و جایزه «پرنس آستوریاس» را به دست آورد. جایزه بینالمللی «دون کیشوت» در سال 2008 به غول ادبیات مکزیک تعلق گرفت.
از آثار مطرح «کارلوس فوئنتس» میتوان به «سلطنت عقاب» (2003)، «خانوادههای خوشبخت» (2006) و «تقدیر و آرزو»(2008) اشاره کرد. او تا روزهای پایانی عمرش مشغول نوشتن بود؛ وی در همان روزی که درگذشت مقالهای با موضوع تغییر قدرت در کشور فرانسه را در روزنامه «ریفورما» به چاپ رساند. «فوئنتس» از نوشتن لذت میبرد و به گفته خودش، حتی وقتی در رختخواب بود، دعا میکرد زودتر صبح شود تا بتواند نگارش را از سر بگیرد. او رمز خوشبختی را در انجام کاری که از آن لذت میبرد، میدانست.
«فوئنتس» در 80 سالگی در کتاب جدیدش با نام «اراده و اقبال» خشونتها و جنایتهای عصر حاضر در کشورش را بهتصویر کشید و با پرداختن به خشونتهای رو به افزایش در مکزیک، محوریت داستان را بر شخصیتی گذاشته است که بهعنوان هزارمین نفر در طول سال، گردن زده میشود.
پس از درگذشت این رماننویس برجسته، جایزهای به نام وی راهاندازی شد و در نخستین دوره به «ماریو بارگاس یوسا»، نویسنده پرویی برنده نوبل ادبیات اعطا شد. برگزارکنندگان این جایزه 250 هزار دلاری سپس اعلام کردند این رویداد به صورت دوسالانه برگزار خواهد شد.
منبع: ایسنا
ویدیو مرتبط :
حضور کارلوس در برنامه نود(فقط بخشهای صحبتهای کارلوس)