فرهنگی
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شدبه گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ... |
دقیقترین شناخت از افغانستان نزد رهبر انقلاب است/ ما بواسطه زبانی هویت ایرانی داریم/ ایرانیها آمریکایلاتین را بیش از همسایه خودشان میشناسند
خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات: تنی چند از فرهنگیان افغانستان در بیست و نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با برپایی سه غرفه به ارایه آخرین آثار حوزه نشر این کشور پرداختهاند.
برای اطلاع از نحوه و محتوای کتابهای ارایه شده میزبان محمد ابراهیم شریعتی (افغانی)، مدیر انتشارات عرفان در غرفه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بودیم که مشروح این گپوگفت صمیمی را باهم میخوانیم؛
داشتههای تاریخی ایران و افغانستان و میراث فرهنگی مشترک دو ملت به قدری است که در دیدار جمعی از شعرا و نویسندگان این کشور با رهبر انقلاب اسلامی، وقتی به نمایندگی از افغانها نوبت به قرائت اشعار محمدکاظم کاظمی میرسد، به دلیل عمق این قرابت آیتالله خامنهای به صراحت و صرافت میفرمایند ایشان را با وجود ملیت و هویتی خودشان یک ایرانی خطاب میکنند. اگر ممکن است در ابتدا بفرمایید ریشههای این همکیشی از کجا نشات میگیرد؟
البته شخص محمدکاظم کاظمی تنها به ایران بزرگ تعلق ندارد و تنها ایشان یک ایرانی نیستند، چرا که بسیاری از مردمان خراسان بزرگ با افتخار خود را ایرانی میدانند و دیگران هم با همین عنوان آنها مینامند. به عنوان کسی که در حوزه کتاب فعالیت دارد اگر بخواهم ریشههای این دوستی و موانست را برشمارم شاید مصداق بارز آن زبان و گذشته واحد دو ملت باشد. امروز میبینیم هر چند مردمان افغانستان در رکود اقتصادی و وضعیت تنگ معیشتی قرار دارند اما با این وجود آثار زیادی از مکتوبات کشور ایران در کابل فروخته شده و همواره از این آثار و تألیفات استقبال بالایی میشود.
آیا در مقابل آثار کشور افغانستان محدود هستند که این کشور در نمایشگاه امسال تنها سه غرفه دارد؟
کمیت غرفههای کشور افغانستان را در نمایشگاه امسال با وجو هم زبانی ما نباید به دلیل کم بودن آثار دانست بلکه مسایل حمل کتاب از افغانستان به ایران و متقابلا، بازگرداندن آثار فروش نرفته به کشور متبوع را باید دلیل عمده عدم استقبال انتشارات این کشور قلمداد کرد. اگر کمی دقیق شویم ملاحظه میکنید کتابهای ارایه شده ما در همین نمایشگاه هم بیشتر در ایران چاپ میشود و به دلیل مشکلات فراوان حملونقل آثار از کابل به تهران در شرایط فعلی افزایش بیش از همین میزان هم مقدور نیست. در کنار همه این مشکلات با وجود این که سه سال گذشته افغانستان مهمان ویژه نمایشگاه کتاب تهران بود اما امسال جای کوچک و پَرتی به ما اختصاص داده شده است که این موضوع هرگز مناسب آثار ما نبوده و در شأن تالیفات فرهنگی این کشور همسایه هم نیست.
آیا در این حضور کم رنگ تنها موضوع اقتصادی مدنظر بوده یا نه محدودیتهای سیاسی هم لحاظ میشود؟
در مورد محظورات سیاسی که صحبتی نیست. این قانون طبیعت است که علیرغم کدورتهای دیپلماتیک دولتمردان، اگر میان درختان همرنگ و همگون یک باغ حتی دیواری ضخمیم و مرتفع کشیده شود با همه این محدودیتها باز ریشههای درختان همسایبه با هویتی واحد در قعر زمین هم که شده همدیگر را پیدا میکنند. همسویی و همدلی دو قدیمی ایران و افغانستان اگر چه برای بسیاری از قدرتها سنگین است و برای همین منظور هم همیشه غبار کدورت و سوءتفاهم در فضای اجتماعی دو ملت پراکنده شده و میشود اما با همه این وجود این تعاملات در زیر سایه سنگین واقعیتی به نام سیاست همواره به هر نوعی که ممکن بوده برقرار بوده است.
البته این نوع نگاه با مواضع صریح و همیشگی رهبر انقلاب در مورد افغانستان چندان ارتباطی به ایران پیدا نمیکند.
در مورد ولیامر مسلمین قطعا همینطور میباشد. همیاری ملت افغانستان از سوی رهبر فرزانه ایران همواره دلگرم کننده و امیدبخش بوده است. پیام ایشان در خصوص بسیاری از مسایل افغانستان از جمله کشتار مردم مزار شریف به دست طالبان به راستی التیامبخش بسیاری از آلام این ملت بود. وقتی ایشان جوانان سلحشور هزاره و دیگر اقوام مظلوم افغانستان را این گونه خطاب قرار دادند که «عزیزان! اینجانب با دلی پرخون و چشمی اشکبار حوادث تلخ و امتحانهای دشواری که شما در این اوقات گذرانید با دقت دنبال میکنم رنجهای شما را با همه وجود احساس میکنم. به خدای بزرگ توکل کنید و شجاعانه در برابر درندهخویان ایستادگی کنید.» با همین زاویه نگاه ایشان در دیدار با رهبران مجاهدین این کشور هم با درایت میفرمایند مسئله افغانستان یک مسئله صرفا بینالدولی نیست بلکه از نظر ملتهای مسلمان یک مسئله اسلامی است که به سرنوشت دنیای اسلام ارتباط دارد.
یکی از آثاری که در بازدید از غرفه شما برای بنده جلب توجه میکرد کتابی با عنوان «سفیر روشنگری» بود، آیا این اثر به دلیل حضور شما در ایران است که در بین دیگر تالیفات خودنمایی میکند یا نه از یک اعتقاد درونی و باور عملی حکایت دارد؟
پیش از هر چیزی لازم میدانم بگویم ولایت فقیه در نزد ما و لااقل منتشر کنندگان این اثر یک باور و تِز میباشد. وقتی آیتالله خامنهای در سخنرانی خودشان در چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل به صراحت در نقد نظام سلطه نام افغانستان را در کنار نام افغانستان مطرح میکنند، این نشان از شناخت کامل و علاقه قلبی ایشان است که متقابلا این علقه در بین افغانها سوای هر قومیتی که دارند نیز وجود دارد. کتاب «سفیر روشنگری» تلاشی است که فرمایشات، رهنمودها و اظهارات مقام معظم رهبری در طول 20 سال گذشته در مورد افغانستان جمعآوری شده است. تعداد دو هزار جلد از این کتاب در نمایشگاه امسال کتاب تهران عرضه شده و 5 هزار جلد آن هم با همکاری سفارت جمهوری اسلامی ایران در افغانستان توزیع خواهد شد.
در ابتدای صحبت اشاره داشتید فقط نباید کاظمی را ایرانی شمرد، آیا شما هم خودتان را ایرانی میدانید؟
تا پیش سال 1747 میلادی که افغانستان از ایران جدا شد تا پیش از این تاریخِ نه چندان دور، ما تاریخ جدایی نداشتیم. در حوزه تالیف و تعریف هم تا بوده بیان مشترکات فرهنگی و مفاخر حوزه تمدنی ایران بزرگ بوده است. مرز بزرگی که از یک سو در کاشغر در چین آغاز و در سوی دیگر تا بغداد و دجله امتداد داشت همه جزو سرزمینی بود که به قلمرو فارس و حوزه فرهنگی ایران تعلق داشت. در این گستره بزرگ ممکن است مولانا جلالالدین در بلخ متولد شده باشد و در قونیه هم مدفون شود اما آن چه در تشریح هویت سراینده مثنوی باید گفت این حقیقت آشکار است که این شاعر فارسیگو و ناشر اندیشههای انسانی نه فقط به اراضی تمدن ایران بزرگ بلکه به دور از هویت ملی و بومی او متعلق به تمامی بلنداندیشان جهانی است. شما اگر نگاهی به شاهنامه بیاندازید مشاهده میکنید جغرافیای این اثر گرانسنگ اصلا روایتی از دامغان به این طرف (غرب ایران) نمیکند. بلخی، جامی و بسیاری دیگر از شاعران و صاحب نظران اگر شهره زمان و شهر خود بودند نه به دلیل نام زادگاهشان بلکه به سبب زبانی بود که افکار و اندیشههای خود را با آن نشر میدادند و توشیح میکردند. در سخن کوتاه این که ما افغانها و شما ایرانیها میراثدار یک حقیقت هستیم. هویت مشترک ما چون یک تخته فرش پرنگار است که برای حفظ زیبایی این اثر نباید دست گذاشت که سهم من کجاست!
چنانچه نمیشود برای مثال به دلیل مدفن ناصر خسرو در بدخشان این شخصیت بزرگ و این آزاد اندیش سفرکرده به دیار دور را تنها به مصادره ناحیهای به نام بدخشان در شمال افغانستان مصادره کرد همان طور هم نمیشود سلیم تهرانی که در طرشت بدنیا آمده و در کشمیر مدفون شده یا شاپور تهرانی که او نیز متولد همین شهر ایران است را با همان ط دستهدار خودمان فقط طهرانی بدانیم. آثار ماندگار هر دو شاعر گرانقدری که برای عمقبخشی به آثارشان به شبهقاره سفر کردند و آن اشعار آیینی و آن سرودههای دستنیافتی را به یادگار گذاشتند را نمیتوان تنها مرتبط به مخاطبان خاصی خلاصه کرد. نمیشود این مفاخر بزرگ را فقط به مردمان مسقط الرأس آنها و جایی که به اصلاح زادگاه آنها به شمار میآید محصور و محدود کرد. باید این حقیقت را بپذریم که معیار زبان فارسی است. صریحتر اگر بخواهم سخن بگویم باید اذعان کنم ایرانی بودن تنها به شناسنامه نیست. همه ما بواسطه زبانی که با آن تکلم و تفکر میکنیم هویت ایرانی داریم. هویتی که در سالهای نه چندان دور و دراز در یک محدوده بزرگ سرزمینی وجود داشت.
البته ما در کتابهای درسی خودمان اگر اشعاری از سعدی را آوردیم بدون تعصب در پسوند این نامی بزرگ وصف و شهرت شیرازی او را هم ذکر میکنیم. خوب است همه کشورهای منطقه هم همینطور در میراثهای مشترک وفاق را بر جدال ارجحیت داده و با این اتحاد معرف فرهنگ بزرگ حوزه تمدنی ایران بزرگ باشند. من به شخصه همان قدر که به سعدی عشق میورزم، به همین اندازه هم سنایی را دوست دارم. به همان میزان که حافظ شیرازی برای من عزیز &a
ویدیو مرتبط :
نظر رهبر انقلاب در مورد طلاب غیر ایرانی