علمی


2 دقیقه پیش

رزرو بلیط هواپیما مشهد

سفر به مشهد از آن دست سفرهایی‌ست که قرن‌ها از عمر محبوبیت‌اش می‌گذرد و زائران امام هشتم شیعیان، خود را به وسیله‌های مختلف به این شهر می‌رساندند. خوشبختانه ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...



برای سنگ قبرم یک جمله طنز در نظر می‌گیرم/ می‌خواهم زنده بمانم!


خبرگزاری مهر - گروه هنر: «خواب تلخ» به کارگردانی محسن امیریوسفی یکی از فیلم‌های در حال اکران در گروه «هنر و تجربه» است که به همین بهانه گفتگویی با این کارگردان داشتیم و در قسمت نخست به مساله سینمای مستقل و چگونگی تربیت فیلمسازان مستقل پرداختیم. بخش دیگری از بحث‌هایمان درباره حضور در جشنواره‌های خارجی آنهم در صورتی که یک فیلم در ایران مجوز اکران نگرفته است، بود. همچنین به انتقادهایی که از امیریوسفی در جریان فیلمسازی‌اش می‌شود پرداختیم که وی تاکید کرد نه سینماش سیاه‌نما است و نه خودش معترض سیاسی.

این بحث‌ها مقدمه‌ای شد تا به فیلم «خواب تلخ» برسیم که پس از ۱۲ سال امکان اکران یافته است. با ما در بخش دوم و پایانی این گفتگو همراه می‌شوید:

* برویم سراغ خود «خواب تلخ». از همان زمان که ایده در ذهنتان شکل گرفت ساختار فیلم هم برایتان مشخص بود؟ مثلا اپیزودیک بودن، زاویه دید اول شخص، استفاده از نریشن و ...

- از آنجا که این موضوع را یک بار در حوزه فیلم کوتاه تجربه کرده بودم این پیشنهاد وجود داشت که در نسخه بلند داستانی با بازیگران حرفه ای کار کنم ولی جسارتی که از حوزه فیلم کوتاه گرفته بودم باعث شد که با خودم بگویم چرا یک فیلمنامه کامل ننویسیم و این فیلمنامه کامل را با نابازیگر نسازم! البته با این اصطلاح نابازیگر هم مخالفم زیرا در آن بی انصافی وجود دارد. به نظرم بازیگر غیرحرفه ای یا مستند اصطلاح بهتری است.

در آن زمان کار با نابازیگر به این روش بود که دوربین را روشن کنیم و فرصت ها و تصادف ها و اتفاقات سر صحنه ای به وجود آوریم که نابازیگر یک ری اکشن زنده سر صحنه داشته باشد. با این نگاه فیلم های درخشانی در سینمای ایران ساخته شد ولی من با پشتوانه فیلم های کوتاه دوست نداشتم نابازیگر جلوی دوربین بداهه بازی کند و فکر می کنم این شیوه بیشتر به درد سینمای مستند می خورد که خیلی هم جذاب است و در عین حال به درد یک سینمای تنبل می خورد که همه چیز را به اتفاقاتی که پیش می آید، می سپارد.

ما با فیلمنامه کامل، با دیالوگ کامل و نابازیگرانی که قرار بود آنها را بیان کنند جلو رفتیم، اما کار ما یک فرق بزرگ داشت آنهم این بود که شما در سینما وقتی فیلمنامه می نویسی به بازیگران فیلمت فکر می کنی ولی قسمت هیجان انگیز درباره «خواب تلخ» این بود که من یک نابازیگر را از اول مدنظر داشتم و می دانستم شخصیت اصلی فیلمم حتما آقا اسفندیار است؛ آقا اسفندیاری که از زمان نوشتن فیلمنامه و در حین بازنویسی ها دائما با او صحبت می کردم. البته خودش نمی دانست قرار است فیلمنامه ای نوشته شود ولی با همین شیوه تمام دیالوگ ها را از خود آقا اسفندیار گرفتم که در این نوع فیلمنامه نویسی که اگر اسمش را بگذاریم فیلمنامه نویسی برای نابازیگران، باید این مدل را رعایت کرد.

ما نابازیگرانی داریم که باید از آنها الهام بگیریم و دیالوگ هایی برایشان بنویسیم که در دهان آنها بچرخد و مال آنها باشد. این روش از یک لحاظ سخت تر است و اگر یکی از دیالوگ ها گُل درشت باشد به خود فیلم لطمه می زند. این مدل نافیلمنامه نویسی (اصطلاحی است که همین الان به ذهنم رسید!) یک مدل فیلمنامه است که جذاب است و می تواند جواب دهد و در آن روح سینما هم وجود دارد زیرا کارگردان در آن دخالت دارد و کمتر به بداهه چسبیده ایم و در عین حال نگاه جذاب تری از اشخاص و موقعیت ها هم می دهد.

در کل باید بگویم «خواب تلخ» یک فیلمنامه کامل و مشکلات خودش را داشت؛ نابازیگرانی که حفظ کردن دیالوگ برایشان سخت بود و در فیلم ما هم سن این افراد بالا بود و خانواده محترمشان یا دستیاران من بایست شب قبل می رفتند و دیالوگ ها را با آنها تمرین می کردند. به نظرم فیلم پشت صحنه «خواب تلخ» هم خیلی بامزه است.

* ۱۹ اپیزود هم داشتید با نوشته هایی اول آنها که درباره آن بخش از داستان توضیح می داد.

- استفاده از این ساختار اپیزودیک هم باز به همان خاستگاه فیلم کوتاه من برمی گردد که عملا هر کدام از این اپیزودها مانند یک فیلم کوتاه عمل می کند یا به علاقه تئاتری و نمایشنامه نویسی من برمی گردد.

* فاصله گذاری می کردید.

- این بحث فاصله گذاری گرچه با نام برتولت برشت گره خورده ولی در تعزیه خودمان هم وجود داشته است.

در این فیلم دو مدل فاصله گذاری وجود دارد؛ یک فاصله گذاری که طنز به وجود می آورد و دیگری کپشن ها و کلماتی که به عنوان نام هر اپیزود به این فاصله گذاری کمک می کرد.

موضوع مرگ که ابتدا به ساکن تلخ است حال ما با این موضوع رو به رو می شویم که کسی که مرده شور است با مرگ خودش مواجه شده و به نظرم این تلخی غلیظی را ایجاد می کرد که باید از طنز برای فاصله گذاری استفاده می کردم.

* که البته عنوان هر یک از اپیزودها هم طنز بود.

- در عین حال که طنز بودند مانند پیش درآمدهای تعزیه هم بودند. وقتی می گوییم مجلس کشته شدن سهراب به دست رستم در اصل از قبل، داستان را تعریف می کنیم همچنین وقتی تعزیه خوان از روی کاغذ می خواند همین برای تماشاگر باعث فاصله گذاری می شود و کمک می کند خرد و عقل تماشاگر همیشه در صحنه حضور داشته باشد.

کلمات اول هر اپیزود «خواب تلخ» هم با همین دید انتخاب می شد و غرض این بود که توضیح صحنه باشد که شیطنت هایی هم در آن بود و بعضی وقت‌ها از کلماتی استفاده می شد که در آن اپیزود درباره آن حرفی زده نمی شد!

بگذارید کمی توضیح بدهم. شما اگر مثلا در یک پلانِ باز زن و مردی را نشان دهید که در یک دشت راه می روند و ابتدای پلان بنویسید «عشق» یک بار معنایی دارد و اگر بنویسید «قتل» آن صحنه تعریف دیگری پیدا می کند. این حرف ها شاید تکرار تجربیات کولوشوف در سینمای روسیه یا همان تعبیرات هیچکاکی در مقابل نگاه و ری اکشن بازیگر نسبت به دو سه موضوع مختلف است. ولی من به نام و عنوان برای یک سکانس یا قسمتی از فیلم علاقه دارم. با یک کلمه یا یک عنوان می شود معانی متفاوت گرفت. به نظرم این جزو همان رسالتی است که سینما باید داشته باشد.

و اما درباره سوال تان که درباره نریشن و زاویه دید اول شخص پرسیدید باید بگویم بحث نریشن علاقمندی شخصی من است و در همه فیلم هایم وجود داشته و فکر می کنم باعث نزدیکی بیشتر تماشاگر با شخصیت اصلی فیلم می شود. همچنین فیلم هایم همیشه از نگاه شخص اول است و فعلاً دوست ندارم از این الگو فاصله بگیرم.

* آیا به دلیل سختی کار با نابازیگران و اینکه دیگر نمی شد از دیالوگ استفاده کنید، سراغ نریشن رفتید؟

- اصلا چنین چیزی نیست. نابازیگران «خواب تلخ» همه مدل می توانستند بازی کنند. در مقام دفاع از نابازیگرانم باید بگویم ما آقا اسفندیاری را می بینیم که چندین مدل بازی می کند و صرفاً در موقعیت های مستند نیست. ما نابازیگری داریم که در فضای قبرستان راه می رود و روی راه رفتنش نریشن می شنویم یعنی کلیشه ای ترین روشی که سینمای ایران با نابازیگر برخورد کرده ولی در کنارش آقا اسفندیار فضاهای ذهنی و ترسناک و پردلهره را هم بازی می کند یعنی نابازیگر این فیلم همان ۱۲ سال پیش با مفهوم بازی در صحنه های ترسناک بیگانه نبود.

ما همیشه درباره طنز «خواب تلخ» صحبت می کنیم و گاهی خودم هم یادم می رود که سکانس های ترسناک زیادی در فیلم وجود دارد و در سینما می بینم که تماشاگر از دیدن برخی صحنه ها می ترسد. ترس درونی ما از ورود به مقوله مرگ و سکانس های ترسناک مربوط به مواجهه آقا اسفندیار با مرگ خودش و آن تلویزیونی که در فیلم وجود دارد باعث ایجاد فضاهای ترسناک هم می شود.

بگذارید یک نکته دیگر هم درباره استفاده از نریشن بگویم. برخی فیلم ها به جای اینکه سر صحنه ساخته شوند روی میز مونتاژ ساخته می شوند که البته این قدرت مونتاژ را نشان می داد و از سوی دیگر ضعف فیلم را نشان می دهد که باید روی میز مونتاژ تبدیل به فیلم شود و فیلم هایی که عمدتا موقع تدوین به این نتیجه می رسیدند که باید از نریشن استفاده کنند آثار ضعیفی هستند ولی اگر همه نکات یک فیلم در فیلمنامه مورد توجه قرار گرفته باشد و کار مبتنی بر بداهه نباشد استفاده از نریشن هم از سر اجبار نخواهد بود.

* یکی از نقاط قوت «خواب تلخ» این است که دائما ایده هایی به داستان تزریق می شود که کمک می کند فیلم خسته کننده نباشد که نشان از خلاقیت شما است ولی با این حال فیلم می تواند کوتاه تر باشد.

- بگذارید اینجا یادی از همه عوامل فیلم کرده و از آنها تشکر کنم و بگویم خوشحالم که آقا اسفندیار زنده است و می تواند اکران شدن فیلم را ببیند و صد حیف که گورکن فیلم که نقشش را زنده یاد یدالله انوری بازی کرد سال پیش تصادف کرد و نماند تا شاهد اکران فیلمش باشد.

در پشت صحنه ما فیلمبرداری درخشان بایرام فضلی، صداگذاری خلاق و ماندنی آقایان دلپاک و مهدوی و استفاده درست از همه افکت ها را داشتیم و هم


ویدیو مرتبط :
آنونس فیلم می خواهم زنده بمانم